بزودی این ادرس به صورت موقت و برای رفع برخی مشکلات از دسترس خارج میشود جهت ورود به چت روم تو گوگل بنویسین میهن چت روی لینک های اول کلیک نمایید
-
تعداد ارسال ها
975 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
35
تمامی مطالب نوشته شده توسط Mariam
-
هر دو در کنار هم فقط نتیجه میدن
- 4 پاسخ
-
- 1
-
-
سیمانی که هنوز نمرده و میتوان بر آن نامی نوشت؛
Mariam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اشعار نویسندگان
باران همیشه کودک است برف اما چیزهایی را میپوشاند من در آفتاب و باران و برف با تو به یک صورت بودهام از کنارم که میگذری نوری در سینهام میتابد و سایهی قلبم روی تمام استخوانهایم میافتد گریه اگر شوم تو کفی دست میشوی خنده اگر شوم، ریسهای از چراغهای یخی میبندی اگر سکوت کنم تو پچپچهی غارهایی از بس دلم به جانب تو کج بود گرفته است _ دلم: سیمانی که هنوز نمُرده و میتوان بر آن نامی نوشت _ با تو سنگی جهشیافته به پرندهام که بر آبها میپرد انگشتانت حواسِ پنجگانهام را بیدار میکند دری که تویی به آنهمه دیوار در تو با زبانِ نخستین انسان حرف میزنی _ با سکوت _ با من حرف بزن گذشتهای نیست که از آن دست بکشیم ما به کشفِ هم آمدهایم و ناباورانه ساکت و معصوم به گونههای هم دست میکشیم -رضا جمالی حاجیانی - 1 پاسخ
-
- 2
-
-
-
ترس به دلت نینداز! تا وقتی باران میبارد احدی متوجه نخواهد شد که عروسکت میگرید. هراس به دل راه نده تپانچه را از ضامن خارج کردهام؛ تمام سربها مال خود ماست میتوانیم ساعت را با آن پر کنیم. ترس به دلت نینداز هیاهوها را جمع خواهم کرد در قوطیهای دربسته خواهمشان گذاشت و تحویل پست خواهم داد. هراس به دل راه نده بر نامهایمان لباس مبدل خواهم پوشاند احدی نباید بداند به چه اسمی هم را صدا میزنیم. -گونتر گراس
-
- 1
-
-
از کجا آمدهای؟ با که بودهای؟ چرا آمدهای؟ تا کی میمانی؟ رازت را به من بگو، تو را مهآلوده دوست دارم. -محمدابراهیم جعفری
-
- 1
-
-
اما برای کسی که تازه به کفنش عادت کرده، زنده شدن کار راحتی نیست. برای آدمی که در آینه دنبال خودش میگردد و رنجهایش را میبیند، زیبا شدن و برازندهی تو بودن آرزویی محال است، خوشایند و محال، چه ترکیب دردناکی. -حمید سلیمی
-
- 1
-
-
در ازدحام این همه ظلمت بیعصا چراغ را هم از من گرفتهاند اما من دیوار به دیوار از لمس معطر ماه به سایه روشن خانه باز خواهم گشت پس زنده باد امید. در تکلم کورباش کلمات چشمهای خسته مرا از من گرفتهاند اما من اشاره به اشاره از حیرت بی باور شب به تشخیص روشن روز خواهم رسید پس زنده باد امید. -سيدعلی صالحی
-
- 1
-
-
نمیدانم چه کسی صاحب من است؟ کدام خدا صاحب من است؟ کدام شیطان؟ نمیدانم چه کسی حامی من است؟ نه آسمان به دادم میرسد نه دنیا نه قانون نه ناقوس کلیسا و نه گنبد و منارهی مسجدها... نمیدانم آخر من به که و به چه سوگند یاد کنم؟ نمیدانم چه کسی پناه و پشتیبان من است؟ من اکنون کوهی بیسوگندم سوگند من دود است حرفم، خاکستر فریادم، خون کُشتهشدگان و هر کوچی برایم به بیراهه است تا کوچ هست، کوچ میکنم تا آتش هست، میسوزم تا آب هست، غرق میشوم تا خاک هست، من بیوطنم تا کوه هست، سقوط میکنم تا طنابِ دار هست، حلقآویز میشوم. من پیش از موسی، آواره بودهام پیش از عیسی، مصلوب شدهام پیش از قریش، زندهبهگورم کردهاند من پیش از حسین، سرم را بُریدهاند... -شیرکو بیکس
-
برای همهی ما همهی روزها فراموش میشوند به جز همان یک روز که نشانی آن را به هیچکس نگفتیم. -محمدرضا عبدالملکیان
-
- 1
-
-
بهترین قسمت این بود که پرده ها را کشیدم و زنگ در را با پارچه های کهنه پوشاندم، تلفن را توی یخچال گذاشتم و سه چهار روز تمام در تخت خواب ماندم. و بهتر از همه این بود که کسی اصلا دلش برایم تنگ نشد.
-
تو آمدی، قلبم را تکان دادی و رفتی... انگار فقط آمده بودی بگویی هنوز میشود درد کشید... -داستایفسکی
-
- 1
-
-
به جُستجوی تو بر درگاهِ کوه میگریم، در آستانهی دریا و علف. به جُستجوی تو در معبرِ بادها میگریم در چارراهِ فصول، در چارچوبِ شکستهی پنجرهیی که آسمانِ ابرآلوده را قابی کهنه میگیرد. به انتظارِ تصویرِ تو این دفترِ خالی تا چند تا چند ورق خواهد خورد؟ -احمدشاملو
-
حتما: )
- 5 پاسخ
-
- 1
-
-
ممنونم🪻
- 2 پاسخ
-
- 1
-
-
از تو دلگیرم و از دست خودم بیزارم امشب اندازه ی یک عمر شکایت دارم گرچه از جنس کویر است نگاهم اما مثل ابری که دلش تنگ شده می بارم آنچنانم که فقط حال مرا می فهمد ناله ی ناخوش افسرده و زار تارم حال من حال خوشی نیست،دلم می لرزد وای بر حال من و حال دل بیمارم ناگهان رفتی و دیوار به دیوارم ریخت باز بر شانه ی بی جان خودم آوارم بی تو این ثانیه ها می گذرد اما سخت بی تو شب های زیادی ست که من بیدارم کاش بودی و کمی حال مرا می دیدی کاش بودی که سر از دامن غم بردارم بارها خواسته ام سوی تو پرواز کنم آه هر بار می افتد گره ای در کارم
- 2 پاسخ
-
- 1
-
-
گزینه ویرایش ندارم متاسفانه
- 7 پاسخ
-
- 1
-
-
چای بابونه یه جهان دیگست کلا: )
- 7 پاسخ
-
- 1
-
-
بی تو بودن را تمام شهر با من گریه کرد دوست با من هم صدا نالید دشمن گریه کرد جای جای بی تو بودن را در آن تنگ غروب آسمانی ابر با بغضی سترون گریه کرد با هزاران آرزو یک مرد مردی پر غرور مثل یک آلاله در فصل شکفتن گریه کرد این خبر وقتی که در دنیای گل ها پخش شد نسترن در گوشه ای افسرد لادن گریه کرد وسعت تنهایی ام را در شبستان غزل شاعری با فاعلاتن فاعلاتن گریه کرد گریه یعنی انفجار بغض یعنی درد عشق بارها این درد را در چاه بیژن گریه کرد یک زمان حتی تو هم در مرگ من خواهی گریست مثل سهرابی که در سوگش تهمتن گریه کرد
-
میدانم تصمیم درستی گرفتم... اما کاش تصمیم درست این نبود -گابریل گارسیا مارکز
-
خدای معبدی، دور تو میگردند کاهن ها و من هم شاعری در جمع مشتاقان و مومن ها غزل های مرا هرگز نمیخوانی ولی روزی به گوشت میرسد احساسم از سوی موذن ها نه تنها شهر من آوازه ی چشم تو پیچیده میان شاعران رووم تا پاریس و آتن ها به حدی دوستت دارم که یادم میرود گاهی پریشانیست دل بستن به بعضی غیر ممکن ها: ) تصور میکنم اینجایی اما باز غمگینم که دلتنگی نخواهد شد مداوا با مسکن ها رهایم میکنی در این خیال لعنتی هرشب و من میمانم و قلبی که حک کردیم بر شن ها خیالی نیست باشی یا نباشی ، من دلم مرده برای صفرها فرقی ندارد جمع یا منها
-
قصه ی خون حسین...
- 5 پاسخ
-
- 1
-
-
با رفتنت اگرچه كنار آمدم ولی&
Mariam پاسخی برای حسین138 ارسال کرد در موضوع : زندگینامه مشاهیر و نویسندگان
خیلی قشنگ بود: )....- 3 پاسخ
-
- 1
-
-
سلام جناب مچکرم🪻
- 2 پاسخ
-
- 1
-
-
نمیدونم اونموقع پلی میشد الان برا خودمم پلی نمیشه
- 7 پاسخ
-
- 1
-
