نیلوفرآبی ارسال شده در 16 آذر، 2023 ارسال شده در 16 آذر، 2023 مردی، شبی را در خانه ای روستایی می گذراند و پنجره های اتاق باز نمی شد. نیمه شب احساس خفقان کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت. نمی توانست آن را باز کند. با مشت به شیشه کوبید و هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب راحت خوابید. صبح روز بعد فهمید که شیشه ی کتابخانه را شکسته است! و همه ی شب، پنجره بسته بود. او تنها با فکر "اکسیژن" ، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود. 1 نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .