رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

همیشه بذارین اول مدیر حرف بزنه!

روزی مسئول فروش ،
منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت غذاخوری قدم می زدند. ناگهان یک چراغ جادو روی زمین پیدا می کنند و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه.
 جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم.


منشی می پره جلو و میگه: «اول من ، اول من!من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم»

پوووف! منشی ناپدید میشه.

بعد مسئول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من ، حالا من! من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم». پوووف! مسئول فروش هم ناپدید میشه.

بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه. مدیر میگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن»!

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...