ReLIFE ارسال شده در 26 فروردین، 2023 ارسال شده در 26 فروردین، 2023 به مادرم بدهکارم. به مادرم، که ریشم سفید شده و هنوز رقصیدنش را ندیدهام. به مادرم، که یادم نمیآید بلند خندیدهباشد. به مادرم، جادوگر بیرقیب آشپزخانه. به مادرم، به دستهای معجزهگرش در نوازشهای دردهای کودکیم و دردهای حالا. به مادرم، و پیامهای عاشقانهی پر از غلط املایی روز و شبش که اینروزها کمک میکند زنده بمانم. مامان، واتساپ معبد من است وقتی برایم صبحبخیر میفرستی، با آن گلهای زشت. به مادرم بدهکارم. به گریههای بعد نمازش، برای بچهی بیمارش. به مادرم بدهکارم، به چشمهای نگرانش وقت پرسیدن کار پیدا نشد؟ به لبهای خشک ماه رمضانش وقتی قبل افطار دعا میخواند: خدایا، بچههایم، بچههایم، بچههایم. خدایت از من هم به تو بدهکار است مامان. به مادرم بدهکارم. مادرم را کم خنداندهام و بسیار مسبب گریهاش بودهام. مادرم را کم در آغوش گرفتهام و بسیار مسبب تنهاترشدنش بودهام. مادرم را کم پرستیدهام، خیلی کم. و هرچه سنم بیشتر میشود، برایم راحتتر میشود درک کنم پدرم چرا آنطوری عجیب و بزرگ زنش را دوست میداشت. این زن دوستداشتنی نیست، خود مفهوم دوستداشتن است. پیامبری است که زمستانها با کمردرد و زانودرد به حیاط میرود و گلدانهایش را نایلونپیچ میکند تا از سرما آسیب نبینند. و گربههای خیابان را گرسنه نمیگذارد. و اگر بفهمد کسی که تمام عمر به او بدی کرده مبتلای رنجی شدهاست، غصه میخورد. من به تو بدهکارم مادر، هرگز آنقدر نویسندهی خوبی نخواهمشد که بتوانم طرز نگاه تو را به نوههایت بنویسم. غریب دلتنگ که تماشای پیرشدنت پیرم کرده، با تمام قلبم دوستت دارم. و این تنها کاری است که از تو درست یاد گرفتهام... #حمیدسلیمی 2 نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .