تهمینه ارسال شده در 24 آبان، 2022 ارسال شده در 24 آبان، 2022 مصطفی ملکیان 🖊 تفاوت اخلاق فردوسی در شاهنامه و اخلاق مولانا در مثنوی مثنوی معنوی برای خود فرد حرفهای بسیار دارد ولی برای مناسبات اجتماعی حرفی ندارد. اخلاق مولانا و اخلاق مثنوی معنوی، اخلاقی است که بیشتر به درونیات افراد و تزکیه و تطهیر نفس بها می دهد و عمل به آن، انسان را فردی منزوی و صوفی مسلک بار می آورد. برخی از نویسندگان و و شاعران نیز در بیان دیدگاه اخلاقی خویش، صرفا به اخلاقیات و مناسبات اجتماعی تکیه می کنند و به خود فرد کاری ندارند. آنچه در تاریخ ادبیات با عناوینی همچون نصیحه الملوک و سیر الملوک آمده عموما به این گروه اختصاص دارد. اخلاق فردوسی و دیدگاه اخلاقی که در شاهنامه فردوسی بیان و رواج داده می شود، چندان آرمانی نیست که انسان نتواند بدان دست یابد. فردوسی, در مسائل اخلاقی واقع بین است. یعنی در عین تعریف از شخصیت ها، به عیوب آنها نیز اشاره می کند. و سیاه و سفید نگاه نمی کند بلکه به انسان و خصوصیات اخلاقی افراد به صورت خاکستری نگاه می کند. به عبارت روشن تر از دیدگاه فردوسی در وجود و سرشت هر انسانی خوب و بد و خیر و شر با هم وجود دارد و هیچ انسانی خوب خوب و یا بد بد نیست. فردوسی در شاهنامه بزرگترین رذیلت اخلاقی را عجب یا خود شیفتگی می داند. آنچه باعث می شود شیطان به انسان سجده نکند، عجب یا خودشیفتگی اوست. آنچه را شیطان در عالم ملکوت داشت، در شاهنامه فردوسی، جمشید بر روی زمین داشت. جمشید هم دچار عجب و خودشیفتگی شد و ادعای خدایی کرد و از عرش به فرش آمد. بسیاری از الهی دانان مسیحی همچون آگوستین قدیس نیز عجب و خودشیفتگی را بالاترین رذیلت اخلاقی می دانند. 1 1 نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .