Don ارسال شده در 13 اسفند، 2022 ارسال شده در 13 اسفند، 2022 از سنگسار ابرها برمیگردم : من که حتّی خاکسترِ سیگارم بی اجازهی خودم به زمین نمیریخت من که در دهانِ خودم لانه داشتم و اگر کسی رازهایم را میپرسید میگفتم : «نمیدانم» طوری تنها شدهام که شنیدنِ هر آهنگی غمگینم میکند و دستهایم با وزیدنِ آهی کوچک از شاخههایم فرو میریزند ................................... از سنگسارِ آبها برمیگردم پشیمانم لطفاً پای رنگینکمان که در آب فرو رفت و ماهیها که با هفت قلم آرایش هلهله سر دادند در دریا به خاکم بسپار کنارِ آن ماهیِ مرده که بوی نفت میداد و گاهی اجازه بده به یادِ مادرم استخوانهایم را بغل کنم ................................... از گنجشکهای کوچه حلالیت میخواهم من واقعاً درخت نیستم اما اگر حق ندارم بگویم افسوس دستکم میتوانم از دستهای کاغذیام قایقی بسازم و آهسته به فرزندانم بگویم : کم کنید صدای موسیقی را میخواهم برایتان صدای غرقشدن دربیاورم "حسینِ صفا" 2 1 نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .