بزودی این ادرس به صورت موقت و برای رفع برخی مشکلات از دسترس خارج میشود جهت ورود به چت روم تو گوگل بنویسین میهن چت روی لینک های اول کلیک نمایید
-
تعداد ارسال ها
198 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
تمامی مطالب نوشته شده توسط تهمینه
-
خودمو دار میزنم از این مطلب مهم به جهنم که لغو قراردادشد
- 1 پاسخ
-
- 1
-
-
اگه داری تلاش میکنی تا به جایی برسی که دهن بقیه باز بمونه اما ته دلت واقعا خوشحال نیستی، باختی. برد وقتیه که تلاشها و انتخابهات واسه دلخوشی خودت باشه، نه دهن مردم.
-
گفت: در سفری بودم، صحرا پربرف بود، و گبری را دیدم دامن در سرافگنده و از صحرا برف میرُفت و ارزن میپاشید. ذالنون گفت: ای دهقان! چه دانه میپاشی؟ گفت: مرغکان چینه نیابند. دانه میپاشم تا این تخم به برآید و خدای بر من رحمت کند. گفتم: دانهای که بیگانه پاشد - از گبری- نپذیرد. گفت: اگر نپذیرد، بیند آنچه میکنم؟ گفتم: بیند. گفت: مرا این بس باشد. #تذکرهالاولیاء، چاپ نیکلسون، جلد اول، ص ۱۲۳
-
رویدادهای نشاط آوری که ضد استرس عمل می کنند: 1- پس انداز کردن پول 2-ارتباط خوب با همسر یا معشوق 3-تعامل با دیگران (شرکت در مهمانی ها،بودن بادوستان و ...) 4 -مطالعه کردن 5-خرید کردن 6-صرف وقت با خانواده 7-رشد شخصی 8 -انجام کارهای داوطلبانه 9-یک شنونده"خوب"بودن
-
زندگی مشترک ازدواج یعنی اغاز زندگی دو زوج ( مرد و زن ). دو زوجی که قرار است زندگی مشترک را اغاز کنند و تا پایان عمر تداوم یابد. زندگی مشترک نیازمند عشق است. عشق یعنی دوست داشتن از عمق وجود و ایثار و از خودگذشتگی. عشق یک طرفه نیست بلکه دو طرف دارد یکی عاشق و دیگری معشوق. زن و مرد عاشق و معشوق یکدیگرند. مرد عاشق همسرش و زن معشوق شوهرش، زن عاشق شوهرش و مرد معشوق همسرش. " مرد عاشق زن معشوق، زن عاشق مرد معشوق." اگر چنین شد زندگی عاشقانه می شود. درک و فهم این موضوع بسیار مهم است. دو نفر از دو خانواده متفاوت با دو نوع نگرش، باور، ، فرهنگ، خلقیات، تفکرات، منش، اداب، هنجار، ارزوها و رؤیاها، اهداف ، و ... زندگی مشترک را اغاز می کنند. اگر این مسئله را خوب نفهمند و حلاجی و تحلیل نکنند با چالش هایی مواجه خواهند شد که حل و فصل انها؛ بسادگی امکان پذیر نخواهد بود. داشتن حساسیت های ویژه، عصبیت ( قومی، تاریخی، مذهبی و ... )، ظرفیت تحمل، مدیریت زبان و رفتار، مدیریت زمان، تدبیر به موقع، تسلط و مهار ذهن، پرهیز از اوهام و خرافات، خودرایی و خود مداری، و ... امری طبیعی است اما می توان با اگاهی و مدیریت، تمرین و افزایش ظرفیت تحمل نقش ان را در اثرگذاری منفی کم کرد و کاهش داد. زندگی و زندگی مشترک را از سه منظر می توان دید: 1. زندگی جنگ است. 2. زندگی عشق است. 3. زندگی ترکیبی از عشق و جنگ است اما عشق اولی و محور است. 4. زندگی ترکیبی از جنگ و عشق است اما جنگ اولی و محور است. 1. زندگی جنگ است و جانا بهر جنگ اماده شو. منظور از جنگ؛ جنگ و نبرد با همنوع نیست چرا که همنوع مانند تو انسان است و بمثابه انسان بودن با تو برابر است. اگرچه برای انسان شدن باید تلاش کنیم. منظور از جنگ در زندگی مشترک؛ نبرد با شریک زندگی نیست بلکه مبارزه با مشکلات و ناملایمات است. مبارزه برای حذف و طرد نامهربانی ها و رنج هاست. لذت بردن از زندگی با شریک، که در ساحتِ عشق به منزلهِ دو یاری که عاشق و معشوق یکدیگرند. 2. زندگی عشق است و جانا بهر عشق اماده شو. وقتی انسان زندگی را عشق بداند و رابطه خود با همسرش را بر مبنای عشق تعریف و توصیف نماید. قطعا" از زندگی لذت خواهد برد. دیگر حساسیت های ویژه، ناملایمات زندگی عامل برافروختگی و عصبانیت نمی شود. طرفیت تحمل بالا می رود از خودگذشتگی جان می گیرد و تفاوت پذیری مایهِ ارامش می شود تا انسان در زندگی مشترک؛ لذت ببرد و لذت زندگی را به همسرش عطا کند. اری زندگی مشترک؛ نیازمند عشق است. عشقی که زاییده و بالنده می شود، فربه و فربه تر می شود.
-
متن سنگ قبر تعدادی از بزرگان تاریخ : #حافظ بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود #سهراب_سپهری به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیا مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من #کوروش_بزرگ ای انسان هر که باشی و از هر جا که بیایی میدانم خواهی آمد من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر #پروین_اعتصامی آنکه خاک سیه اش بالین است اختر چرخ ادب پروین است گرچه جز تلخی از ایام ندید هر چه خواهی سخنش شیرین است #نیوتن طبیعت و قوانین طبیعت در تاریکی نهان بود خدا گفت بگذار تا نیوتن بیاید...... و همه روشن شد #وینستون_چرچیل من برای ملاقات با خالقم آماده ام اما اینکه خالقم برای عذاب دردناک ملاقات با من آماده باشد چیز دیگریست #اسکندر_مقدونی اکنون گور او را بس است آنکه جهان او را کافی نبود درود عزیز این عمر به مشتی خاک هم نمی ارزد .....پس قدر لحظه لحظه ی بودنت را بدون و ازش لذت ببر
-
واقعا به نظرت یادمون میمونه این صدتا سوال یا باید هی مراجعه کنیم اینجا... البت که من استعداد و حوصله هیچ بازی رو ندارم ولی دمت گرم
- 7 پاسخ
-
- 2
-
-
یک مقایسه سالم داریم و یک مقایسه ناسالم. مقایسه ناسالم اونه که ارزش خودتون رو با ارزش دیگران مقایسه کنید و مبنای این مقایسه رو دستاوردهاتون قرار بدید. من هیچی نشدم چون ۲۹ سالمه و کارِ خوب ندارم. خجالت بکشین از اینکه در ۳۵ سالگی تازه میخواهین برین دانشگاه. از دست خودتون عصبانی باشین که چرا رییستون ده سال ازتون کوچکتره. معذب باشین که همه هیکلشون از شما بهتره. مقایسه سالم اینه که به جای مقایسه ارزش خودتون با ارزش دیگران سیستمها و روشهای خودتون رو با سیستمها و روشهای دیگری مقایسه کنید و مبنای مقایسه رو دستاوردهای خودتون و اونها بگذارید. به جای احساس خجالت در مورد مدرک ببینید: آیا حمایت خانواده یا امکانات مالی مساوی بوده؟ (سیستم) آیا شما وقت رو مثل هم استفاده کردید؟ (روش) زمانی که اون آدم مشغول مدرک بوده شما چکار میکردید؟(سیستم و روش) و کسانی که مدرک با نمرات بالا میگیرن و سریع توی کار پیشرفت میکنند چه روشهایی داشتن که شما نداشتین؟ (روش) مقایسه منفی برای همه پیش میاد. برای همه. من یک همکاری دارم که خیلی کارش خوبه. دقتش به جزییات بالاست، عملیاتی فکر میکنه و کار سریع از زیر دستش جمع میشه. من خودم توصیهاش کردم به رییسم. خودم قانعش کردم بیاد تیم ما. با این حال همین هفته پیش وقتی با سرعت - به دلیل ضیق وقت - یک موضوعی رو جمع کرد که کلا در حوزه وظیفه من بود واقعا حالم بد شد. آدم منگ میشه اینجور وقتها. مهمترین کلیدی که من بلدم که بتونین نمایشنامه در حال اجرا در ذهنتون رو از مقایسه منفی به مقایسه مثبت تبدیل کنید استفاده از حس کنجکاویه. به جای : همه از من جلوترند و مدرک دارند بگین: جدا چطور شده که همه از من جلوترند و مدرک دارند؟ به جای: خوش به حال هرکس هیکلش خوبه بگین: کنجکاوم برم ببینم چطوریه که بعضیها انقدر نتایج متفاوت میگیریم. به جای: همکارم همه کارهای منو انجام داد. الان رییسم میفهمه. بگین: راستی چطور کار میکنه که میتونه انقدر سریع و دقیق باشه؟ به جای: فلانی عقدهایه. آدم بیخودیه. بگین: واقعا کنجکاوم بدونم چی میشه که آدم این رفتار رو انتخاب میکنه. و بعد مثل یک دانشمند برین دنبال حس کنجکاویتون.
-
- 1
-
-
یادش بخیر «بی بی جان » می گفت ، یادت باشه سخت بگيری سخت تر ميشه، میدونید چرا هر وقت یاد بچگی هامون میفتیم میگیم: - هی. یادش بخیر! واسه اینکه حساس نبودیم. جدی نبودیم. همه چی رو راحت می گرفتیم کاش خدا کمی از بی دغدغگیهای بچگيمون رو برای روز مبادا کنار ميذاشت. راستی ، میای برگردیم به قدیم تر ها نه آنقدر دور که توی قحطیِ زمانِ احمدشاه بیفتیم نه آنقدر نزدیک که سیاهچاله یِ دیوارهایِ مجازی عشقمان را قورت بده حوالیِ دهه یِ پنجاه و شصت همون زمان که تویِ یک شبِ "برف تا کمر باریده" زیرِ کُرسی زغالی بشینیم و در کنار خانواده مون باشیم و بهشون بگوییم دوستت دارم ،کاری که هیچوقت نکردیم راستش را بخواهی "دوستت دارم "هایِ با قابلیت ویرایشِ این زمان به دلم نمی چسبد... یادش بخیر صفا و صمیمیت آن زمان را راستی ها و درستی ها را انصاف و مروت ها را
-
- 1
-
-
دربارهٔ زبان فارسى باید بدانیم که : زبان فارسى در ٢٩ كشور جهان صحبت میشه که در ردیف ششم بعد از زبان اسپانيايى و قبل از زبان آلمانى از نظر تعداد كشورهایی که توی اونها فارسى صحبت میکنند ردهبندى شده زبان فارسى دومین زبان كلاسيک جهان بعد از زبان يونانى شناخته شده و همهٔ ويژگیهاى يک زبان كلاسيک رو داره. زبان هاى لاتين و سانسكريت در رديفهاى سوم و چهارم قرار دارند. زبان فارسى از نظر تنوع مَثَل (ضربالمثل) بین سه کشور اول دنیاست زبان فارسی از نظر دامنه و تنوع واژهها يكى از پرمايه ترين و بزرگترين زبان های دنیاست در كمتر زبانى فرهنگ لغاتى مثل لغت نامه ی ١٨ جلدی دهخدا و يا فرهنگ معين در ۶ جلدديده می شود زبان فارسى توانايى ساختن ۲۲۵ ميليون واژه را داره كه در ميان زبانهاى گيتى بى همتاست زبان فارسی یازدهمین زبان پرکاربرد در محتوای وب و اینترنته زبان فارسى از لحاظ قدمت، يک سده از لاتين و دوازده سده از انگليسى جلوتره از ده شاعر برتر جهان پنج نفر از آنها فارسی زبانند آخرین نکته هم اینکه زبان فارسی تنها زبانی هست که میشه 19 تا فعل رو کنار هم گفت و جمله ی معنی دار داشته باشیم مثلا : داشتم میرفتم دیدم گرفته نشسته گفتم بذار بپرسم ببینم میاد نمیاد دیدم میگه نمیخوام بیام میخوام برم بگیرم بخوابم کسی اینو بخواد ترجمه کنه رباط صلیبی مغزش پاره میشه قدر زبان فارسی را با درست فارسی صحبت كردن و یاد دادن درست به بچه هامون و املای صحیح لغات بدونيم و آن را گرامی بداريم جالب است بدانید در زبان فارسی "جدایی جنسی" وجود ندارد مثلا ضمیر سوم شخص "او" شامل زن و مرد میشود بر خلاف زبانهای لاتین و عربی در زبان فارسی، اگر جایی تاکید بر جنسیت باشد، اولویت با زنان است بر خلاف زبانهای لاتین و اروپایی غ ما میگوییم: زن و شوهر بجای: husband and wife ما میگوییم: خواهر و برادر بجای: brother and sister ما میگوییم: زن و مرد بجای: men an women حتی ما میگوییم: زن و شوهر یعنی مرد در ارتباط با همسر هویت "شوهر" پیدا میکند. ولی هویت "زن" دست نمیخورد بجای اینکه بگوییم: man and wife ما نمیگوئیم: mankind، می گوئیم: بشریت ما هرگز در تاریخ و ادبیات مان به جنسیت اهمیت ندادهایم اگر جایی لازم شده، زنان را در اولویت قرار دادهایم حتی در زبان فارسی، "زن" یک واژه و مفهوم مستقل هست نه مثل wo/man (زائدهای کنار مرد) و اگر بدون تعصب و غرور ملی نیک بنگریم، در اکثر اقوام ایرانی، زن و مرد دوشادوش هم کار میکنند و نسبت به دیگری برتری ندارند در شاهنامه حکیم فردوسی نیز در بسیاری از ابیات استاد طوس، زنان را اکرام و تمجید کرده است و شاید به همین دلیل است که ما وطن را مادر (زن) و نام دخترانمان را (ایران) میگذاریم فرهنگ و تمدن و انسانیت به این میگن پاینده باد ایران و ایرانی *درود بر سرزمین پارس و درود بر زبان پارسی و پارسی زبان
-
- 1
-
-
زنی را می شناسم من که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق می خواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون امیدش در ته فرداست زنی هم زیر لب گوید گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من می زند شانه؟ زنی با تار تنهایی لباس تور می بافد زنی در کنج تاریکی نماز نور می خواند زنی را می شناسم من که می میرد ز یک تحقیر ولی آواز می خواند که این است بازی تقدیر زنی با فقر می سازد زنی با اشک می خوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمی داند زنی واریس پایش را زنی درد نهانش را ز مردم می کند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ، چه بد بختی زنی را می شناسم من که شعرش بوی غم دارد ولی می خندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... تقدیم به بانوان عزيز سرزمينم كه هر كدام در پس لبخندشان غمي پنهان دارند...
-
نکتهای درباب پیوندِ «ماه» با «شیفتگی» و «پریزدگی»
تهمینه پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اشعار نویسندگان
نکتهای درباب پیوندِ «ماه» با «شیفتگی» و «پریزدگی» «ماه» همچون خورشید و کوه از مهمترین عناصر هستی و سرشار از نکات در اساطیر و افسانهها و باورهای عامیانه است. تأثیرش در جذر و مد، رنگدهی به میوهها و تضادش با قَصَب و کتان از مضمونهای مکرر در ادب فارسی است. دیگر مضمونی که بسیار به آن پرداختهاند پیوند «ماه نو» است با تازه شدنِ جنونِ ادواری شیفتگان. در غرب نیز تعبیر «مانیک» (شیدا و ماهزده) به این نکته اشاره دارد که «مانیا» نیز با آن مرتبط است. مولوی: باز سرِ ماه شد نوبت دیوانگی است آه که سودی نکرد دانش بسیار من و حافظ سروده: مگر دیوانه خواهمشد درین سودا که شب تا روز سخن با ماه میگویم، پری در خواب میبینم شاید نظامی بیش از هر شاعری این مضمون را کوک کردهباشد. در خسرو و شیرین آمده: بگفتا دوری از مه نیست درخور بگفت آشفته از مه دور بهتر (تناسب یا تضاد «خور» در معنای خورشید با ماه را لحاظ کرده و دوری نیز «جنون دَوری» یا ادواری را تداعی میکند) در لیلی و مجنون (در سخن کسان لیلی به کسان مجنون) نیز میخوانیم: دیوانگیای همی نماید دیوانه حریف ما نشاید («ما» ماه را و «نشاید» نیز «شایورد» را که به معنای هاله یا خرمن ماه یا بنابه اشارهٔ اسدی طوسی در لغت فرس «طوق ماه» است، تداعی میکند( شعر از پیروز مشرقی است): یکی همچون پَرَن در اوج خورشید یکی چون شایورد از گرد مهتاب (چاپ استاد دبیرسیاقی(۱۳۳۶)، کتابخانهٔ طهوری، ص ۳۴). و باز در لیلی و مجنون: «از شیفته ماه نو نهفتند»؛ که درباب هنرنمایی نظامی باید گفت «ماه نو» درکنار زیبایی لیلی، اشاره به تازهسالبودنش نیز دارد. ضمن اینکه مطابق مضمون پیشین شیفته را باید از ماه نهفت، ولی دراینجا بهعکس ماه (لیلی) را از شیفته(مجنون) نهفتند. نکتهٔ دیگر در پیوندی است که میان پریزدگی (دیوانگی) و ماه وجود دارد. در بیت حافظ خواندیم: «مگر دیوانه خواهم شد...پری در خواب میبینم». در تحفةالغرائب که کهنترین عجایبنامهٔ فارسی است درباب دریاچهای در هند آمده: «و در او چشمهای آب است که همی برآید. و اندر آن بُحَیره جانوران آبیاند که شب بیرون آیند از آن آب...مردمان از دور بنشینند بهشبِ مهتاب و ایشان را همیبینند...و در هیچ دریا نشان مردم آبی نمیدهند الّا در آن دریا» (حاسب طبری(۱۳۷۱)، چاپ استاد جلال متینی، انتشارات معین، ص ۴_۱۳۳). در داستان کوتاهِ «آبیها» از مجموعهٔ کنیزو نیز فکر به پریها ذهن دختربچهای را به خود مشغول کردهاست. درباب زمان پیدا شدن آبیها (پریها) آمده: «شبهای مهتاب که ماه بزرگ است، خیلی بزرگ، بهاندازهٔ مجمعهٔ مسی، پیدایش میشود» (منیرو روانیپور( ۱۳۶۹)، انتشارات نیلوفر، ص۴۷). همینجا بگویم که در شعر «پشت دریاها»ی سهراب سپهری، آنجا که میخوانیم: نه به آبیها دل خواهم بست نه به دریا_پریانی که سر از آب بهدرمیآرند... گویا مراد همین « آبیها» یا پریان دریایی است نه « رنگِ آبیِ دریاها» که برخی پژوهشگران به آن اشاره کردهاند (محمدتقی غیاثی(۱۳۸۷)، معراج شقایق، انتشارات مروارید، ۱۳۸۷، ص ۱۶۰). و در ترانهٔ محاورهای و عامیانهٔ شاملو («شبانه») نیز میخوانیم: یه شب مهتاب ماه میآد تو خواب منو میبره... اونجا که شبا پشت بیشهها یه پری میآد ترسون و لرزون... -
نامه ای از طرف خـدا ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺮﻭﻳﺪ، ﻣﺜﻞ ﺁﺩﻡ ﺯﻧﺪﮔﻴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﻴﺪ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺷﻌﺮ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﮑﻨﻴﺪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ میخواهید ﺳﺮ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﮐﻼﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ﭼﺮﺍ ﭘﺎی ﻣﻦ ﺭﺍ ﻭﺳﻂ میکشید؟ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺧﺪﺍﻳﻢ ﭼﺮﺍ موسی ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺷﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﺗﻌﻄﻴﻞ ﮐﻨﺪ عیسی ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻳﮏﺷﻨﺒﻪ ﻭ به مسلمانها ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺟﻤﻌﻪ ﺭﺍ؟ ﭼﺮﺍ ﮐﺎﺭی ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻋﻴﺴﻮی ﺷﺮﺍﺑﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻠﻴﺴﺎ یعنی خانه خدا راحت ﺑﻨﻮﺷﺪ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺷﺮﺍﺏ، ﺷﻼﻕ ﺑﺨﻮﺭﺩ؟ ﭼﺮﺍ ﯾﮑﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﯿﭻ ﻧﭙﻮﺷﺪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﺍئی که شما میگوئید ﺑﻮﺩﻡ ﭼﺮﺍ باید بگذارم به اسم من ﮐﻠﻴﺪ ﺑﻬﺸﺖ بفرﻭﺷﻨﺪ؟ ﻳﺎ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﻣﻦ ﺟﻬﻨﻢ کنند؟ ﺧﺪﺍیی ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﺪﺍیی ﮐﻪ ﻗﺴﻢ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﺟﻬﻨﻤﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﭘﺮ میکند ﺧﺪﺍیی ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁنﭼﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺣﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻭﻋﺪﻩ میدهد... ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ايد اگر به دنبال من میگردید مرا در عشق، مهربانی، بخشش ،آگاهی، گذشت راستگوئی و انسانیت پیدا کنید. البته اگر به دنبال من میگردید دکتر الهی قمشهای
-
- 1
-
-
یعنی امید به زندگی ام را ببرم بالا
-
عین من افسردگی شدید داری
-
عایا شما خودتون درستش کردین خوب شده یا نه
-
واقعا صد حیف ... به کجا چنین شتابان
-
تنها غذای بنفش جهان را بشناسید خراسان قروت یکی از غذاهای سنتی در خراسان جنوبی است که از دیرباز بر سر سفرههای مردمان این دیار قرار داشته است. غذاهای سنتی هر منطقه نشان دهنده گوشهای از فرهنگ، تمدن و شرایط اقلیمی آن دیار است. خراسان جنوبی استانی است که روستائیان و عشایر آن به واسطه داشتن دام، فرآوردههای مختلفی از جمله دوغ، ماست، کره، پنیر و قروت یا همان کشک را تولید میکنند. مردم خاوران از کشک که یکی از این فرآوردههای دامی محسوب میشود غذایی بنفش رنگ به نام قروت میسازند. از سفال تا تقار برای تهیه تنها غذای بنفش جهان از ظرف خاصی استفاده میشود که در بین مردم این دیار به تقارچه یا تقار معروف است. تقارچه از جنس سفال است و در قسمت داخلی آن برجستگیهای کوچکی برای سهولت در سابیدن کشکهای خشک وجود دارد. معمولا همراه این تقارچه سنگی مخصوصی وجود دارد که اغلب از جنس آهک است که به دلیل ساییده شدن زیاد حالتی گرد و کاملا صاف دارد. فضلی یکی از شهروندان بیرجندی میگوید: از زمانی که به یاد دارم تقارچه در خانه همه بیرجندیها بوده و حتی در جهیزیه عروس هم وجود داشته است. او میگوید: هر چند سابیدن قروتهای خشک در تقارچه سخت است و به دلیل زبر بودن آن هر کسی نمیتواند از عهده آن برآید، اما به دلیل خوشمزگی و خواص زیادی که قروت دارد اکثر بانوان بیرجندی این کار را انجام میدهند. جوز و قروت، سیر و پیاز مواد اولیهای که در ساخت این غذای لذیذ به کار میرود شامل کشک (قروت)، جوز یا همان گردو، نعناع، پیاز، سیر و آب است؛ کشکها معمولا رنگ سفید تا خاکستری و خاکستری تیره دارند. برای تهیه قروت در اولین مرحله کشکها را در داخل یک ظرف ریخته و آب به آن اضافه میکنند تا خیس بخورد که هدف از خیس کردن قروت نرم شدن آن است تا در زمان مالیدن قروت به راحتی ذرات آن جدا شوند. بعد از خیس کردن قروتها نوبت به شکستن گردوها و له کردن آنها است؛ گردوها را به وسیله سنگ مخصوص در داخل تقارچه کوبیده و له میکنند. در این مرحله قروتهای خیس خورده را به گردوهای داخل تقارچه اضافه کرده و شروع به سابیدن قروتها با دست میکنند. زمانی که بخشی از کشکها از طریق سابیدن جدا شده و با گردوها مخلوط شد، مقداری آب به مواد اضافه میکنند؛ پس از این آب را در ظرف دیگری ریخته و عملیات ساباندن را تا جایی که به اندازه اعضای خانواده آماده شود، ادامه می دهند. در این مرحله در ظرفی پیاز و سیر را خرد کرده و با روغن سرخ میکنند و بعد از سرخ شدن پیازها محلول قروت را به آن اضافه میکنند تا مواد گرم شود. برای طعم و مزه دار کردن قروت در انتها میتوان نعناع داغ نیز به قروتهای آماده شده اضافه کرد. همچنین در کنار این غذا از بادمجان سرخ شده نیز استفاده می شود. غذایی بنفش با خواصی طلایی قروت علاوه بر اینکه عطر و طعم خاص و لذیذی دارد، خواص بی شماری را نیز در خود دارد که میتواند از بسیاری از بیماریها جلوگیری کند. کشک یا قروت به طور معمول به صورت سنتی از تغلیظ دوغ تولید میشود و جهت افزایش ماندگاری آن را خشک کرده و مصرف میکنند. قروت به عنوان فرآورده غذایی ارزشمند سرشار از کلسیم، فسفر و پروتئین بوده و به واسطه داشتن گردو دارای مقادیری ریبوفلاوین، تیامین و فولات است. این غذای مقوی از ابتلا به پوکی استخوان جلوگیری کرده و با ایجاد تعادل اسید معده باعث رفع سوء هاضمه میشود. کارشناس غذاهای سنتی گفت: استفاده از این فرآورده باعث افزایش یادگیری و حافظه در مصرف کننده شده و با ایجاد احساس آرامش، چرخه خواب شخص را تنظیم کرده و کیفیت خواب را افزایش میدهد. جذب گردشگر با پیچیدن بوی غذاهای محلی دومین غذای محلی خراسان جنوبی با عنوان مهارت سنتی پخت قروت (غذای بنفش) در سال ۹۷ در فهرست میراث فرهنگی ناملموس کشور ثبت ملی شده است. خواص و طعم لذیذ این غذا سبب شده است تا با گذشت زمان همچنان در بین نسلهای مختلف طرفداران زیادی داشته باشد. بالاخره دلیل این رنگ بنفش چیه؟ کشک محلی که در دیگ چدن و با روشی خاص خشک شده + گردو+ ساییدن در تقار=رنگ بنفش
-
خلاصه کتاب ملت عشق (داستان عاشقانه مولانا) خلاصه کتاب ملت عشق (داستان عشق مولانا) کتابی بینظیر از الیف شافاک، رمانی فلسفی، عاشقانه در مورد عشق شمس و مولانا که در پس این داستان، عشق بازی بنده و خداوند را به تصویر میکشد. در ابتدا کتاب ملت عشق به زبان ترکی استانبولی و با نام جهل عشق (the forty rules of love) منتشر شد اما به سرعت بین خوانندگان به محبوبیت ویژه ای دست یافت و هزاران نسخه از آن به زبان های دیگر ترجمه شد. این کتاب بخش هایی از سفر زندگی را بیان میکند که هر کسی باید پای در این سفر بگذارد و رسالت زندگی خود را بیابدچهل قانون عشق. زندگینامه الیف شافاک نویسنده کتاب ملت عشق الیف شافاک نویسنده رمان مشهور ملت عشق در سال 1971 در فرانسه به دنیا آمد. او تحصیلات آکادمیک را در ترکیه و دانشگاه آنکارا به پایان رساند. او تاکنون 16 کتاب را به رشته تحریر درآورده است اما کتاب ملت عشق از معروفترین آنهاست و بیش از 500 بار تجدید چاپ شده و به 49 زبان ترجمه شده است. کتاب ملت عشق در سال 1998 برنده جایزه مولانا شد. جالب است بدانید الیف شافاک در سال 2006 و پس از بدنیا آمدن فرزندش دچار افسردگی شد. همچنین در سال 2017 بعنوان یکی از 12 نفری که دنیا را به جایی بهتر تبدیل میکنند، انتخاب شد. داستان کتاب ملت عشق چیست؟ رمان ملت عشق در واقع تشکیل شده از 2 رمان که در رمان اول داستان عشق مولانا و شمس در قرن هفتم هجری روایت میشود و در رمان دوم، داستان نویسنده این کتاب عزیز زاهارا را در روزگار خودمان می بینیم. روایت اول: زندگی اللا زندگی اللا روبینشتاین از وقتی که خودش را شناخته بود مثل برکه ای راکد بود. داشت به 40 سالگی نزدیک میشد. سالها بود عادتها، نیازها و سلیقه هایش تغییر نکرده بود و روزها روی خط مستقیم پیش میرفتند. شوهرش دندانپزشک مشهوری بود اما پیوندشان خیلی عمیق نبود اما او اولویت های دیگری مانند خانواده را مهمتر میدانست. تمام زندگی اللا خلاصه شده بود در راحتی شوهر و بچه هایش. نه علمش را داشت و نه تجربه اش را تا به تنهایی سرنوشتش را تغییر دهد. او هیچکاه نمی توانست خطر کند و همیشه محتاط بود. حتی برای عوض کردن مارک قهوه اش باید مدتها فکر میکرد. اما هیچکس نمیداند چرا پس از بیست سال زندگی آزگار یک روز صبح از دادگاه تقاضای طلاق کرد و خودش را از شر زندگی متاهلی آزاد کرد و تک و تنها به سفری رفت با پایانی نامعلوم… اما حتما دلیلی داشت. عشق!! اللا به شکل غیر منتظره ای عاشق مردی شد که هیچ نقطه مشترکی باهم نداشتند. در سال 2008 اللا در یک انتشاراتی مشغول به کار شد و کتابی از زاهارا نویسنده کتاب ملت عشق برای ویراستاری بدستش رسید. در واقع زندگی اللا از این نقطه شروع به تغییر کرد. او جملاتی را در کتاب خواند که در سر جایش میخکوب شد: چنان که مولانا به ما یادآوری کرده، روزی میرسد که عشق به چابکی گریبان همه را می گیرد. ما زبان را ننگریم و قال را / ما درون را بنگریم و حال را موسیا آبدانان دیگرند / سوخته جان و روانان دیگرند ملت عشق از همه دین ها جداست / عاشقان را ملت و مذهب خداست روایت دوم: داستان شمس و مولانا در بخش دوم رمان ملت عشق، نویسده گریزی به قرن هفتم هجری و زمانی که شمس و مولانا به یکدیگر میرسند، داستان رسیدن دو دریا به هم را روایت می کند. داستان رویارویی شمس و مولانا از یک خواب شکل می گیرد. در قرن 13 میلادی درست هنگامی که ترکیه امروزی درگیر جنگ و کشمکش برای قدرت بود، مردی به نام مولانا به دنیا آمد. سالها به درس و تحصیل پرداخت و عارفی نامی در ترکیه شد. اما زندگی او از زمانی تغییر کرد که با شمس تبریزی آشنا شد، گویی دو دریا به یکدیگر رسیده اند. مولانا در خواب خود را می بیند که در سرزمینی ناشناخته و در شهری دور بدنبال کسی میگردد. سپس خود را در خانه حیاطش در قونیه میبیند که بر روی درخت توت، پیله ای از کرم ابریشم در انتظار پروانه شدن است. همچنین خود را در کنار چاه آبی به حالت پریشان و گریان می بیند. او این خواب عجیب را برای شیخ برهان الدین روایت میکند اما شیخ هرچه می یابد، معنای خواب را نمی فهمد تا اینکه روزی از شیخ بابا یک دستمال ابریشمی را هدیه دریافت می کند. او داستان خواب مولانا را به شیخ بابا روایت میکند. در این حال شیخ بابا در میابد که شمس تبریزی که در خانقاه اوست، از فراق همزاد خود میسوزد، همان کسی که مولانا از فراقش میسوزد. همچنین درک میکند که مولانا با رفتنش به سوی شمس، به استقبال مرگ میرود. بالاخره شیخ بابا راضی میشود شمس را به قونیه برای دیدار با مولانا بفرستد. شمس و مولانا مدتها با یکدیگر به یادگیری عرفان میپردازند تا اینکه خون هواداران مولانا به جوش می آید و آن داستان مرگ شمس پیش می آِید. در قسمت هایی از کتاب از زبان شمس می خوانیم: انسان به مانند کتابی مبین می ماند که منتظر خوانده شدن است. هر کدام از ما در اصل کتابی هستیم که راه میرود و نفس می کشد. کافیست تا جوهره مان را بشناسیم. فاحشه باشی یا باکره، افتاده باشی یا عاصی، فرقی نمی کند. آرزوی یافتن خدا در قلب ما نهفته است. از لحظه ای که به دنیا می آییم گوهر درونمان را حمل می کنیم. کتاب ملت عشق در 5 فصل زیر گردآوری شده است: فصل اول: خاک: عمق و آرامش فصل دوم: آب: تغییر و جریان یافتن فصل سوم: باد: رفتن یا کوچ کردن فصل چهارم: آتش: گرما و نابودی فصل پنجم: خلاء: تاثیر نبود چیزها خلاصه کتاب ملت عشق (داستان عشق مولانا) داستان کتاب با مشکلات خانوادگی اللا شروع میشود. نویسنده صحنه شام خانوادگی ر ابه تصویر میکشد که اللا با نامزدی دخترش مخالفت میکند زیرا باور دارد او بسیار جوان است. اللا اعتقاد دارد چیزهایی مهمتر از عشق در زندگی وجود دارد که باید تجربه کرد و عشق احساسی زودگذر است. اما ژانت دختر او با نهیب به او یادآور میشود چون خودت عشق را تجربه نکردی، منکر آن میشوی؟ همین اتفاق همزمان میشود با ویرایش یک کتاب جدید توسط اللا که زندگی او را به کلی دگرگون میکند. اللا از خداوند میخواهد یا عشق را به آن نشان دهد یا او را بی احساس کند. در چنین شرایطی بخشی از کتاب عزیزی زاهارا را میخواند و عاشق این مرد میشود و خانواده خود را رها می کند و راهی سفر میشود تا زاهارا را ببیند. او داستان متحول شدن مولانا پس از دیدار شمس را با داستان زندگی خود یکسان میبیند و زاهارا را شمس زندگی خود میداند. در مقدمه این کتاب داستان سفر زندگی خانم اللا روبینشتاین را می خوانید که چگونه از زندگی راکد و بی روح، به معنای زندگی دست یافت. سنگی را به رودخانه ای بیندازید، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی می شکافد و کمی موج بر میدارد. صدای نامحسوس تاپ می آید که آنهم در هیاهوی رودخانه گم میشود. اما اگر همان سنگ را به برکه ای بیندازی، تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیق تر خواهد شد. ابتدا حلقه ای پیدا میشود و سپس حلقه ای دیگر باز میشوند. سنگی کوچک در چشم بهم زدنی چه ها که نمیکند… رودخانه به بی نظمی و جوش و خروش عادت دارد و دنبال بهانه ای برای خروشیدن می گردد. اما برکه برای موج برداشتنی چنین ناگهانی آماده نیست. یک سنگ کافی است برای زیر و رو کردنش و برکه پس از برخورد با سنگ نمی تواند مثل سابق بماند. جملات ناب کتاب ملت عشق چهل قانون عشق قانون اول: کلماتی که برای توصیف خداود به کار میبریم، همچون آیینه ای است که خود را در آن میبینیم. هنگامی که نام خدا را میشونی، اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت برسد، بدین معنی است که تو در ترس و شرم به سر میبری. اما اگر به محض شنیدن نام خدا، عشق و مهربانی به یادت بیاید بدین معناست که این صفات هم در درون تو وجود دارد. قانون دوم: قرآن را میتوان در 4 سطح خواند. سطح اول معنای ظاهری است. بعدی معنای باطنی است. سومی بطن بطن است و سطح چهارم چنان عمیق است که در وصف نمی گنجد. قانون سوم: پیمودن راه حق کار دل است نه کار عقل. راهنمایت همیشه دلت باشد نه سری که بالای شانه هایت است. از کسانی باش که به نفس خود آگاهند، نه از کسانی که نفس خود را نادیده می گیرند. قانون چهارم: صفات خدا را می توانی در هر ذره کائنات ببینی. چون او نه در مسجد و کلیسا و صومعه بلکه در همه جا هست. همانطوری که کسی نیست که او را دیده و زنده مانده باشد و و کسی هم نیست که او را دیده و مرده باشد. قانون پنجم: کیمیای عقل با کیمیای عشق فرق دارد. عقل محتاط است و ترسان و لرزان گام بر میدارد. با خودش میگوید: مراقب باش آسیب نبینی. اما مگر عشق اینطور است؟ او مگوید خود را رها کن، بگذار برود. عقل به آسانی خراب نمیشود اما عشف خودش را ویران میکند. گنج ها و خزانه ها هم در دل ویرانه ها یافت میشود پس هر چه هست، در دل خراب است. قانون ششم: اکثر درگیری ها و دشمنی ها در این دنیا از زبان منشاء میگیرد. تو خودت باش و به کلمه ها زیاد بها نده زیرا در دیار عشق، زبان حکم نمی راند. عشق بی زبان است. قانون هفتم: در زندگانی اگر تنها و در گوشه ای منزوی بمانی، نمیتوانی حقیقت را کشف کنی، فقط در آینه انسانی دیگر است که میتوانی خودت را کامل ببینی. قانون هشتم: هیچگاه ناامید نشو و این را بدان اگر همه درها به روی تو بسته شوند، او کوره راهی مخفی که از چشم همه پنهان مانده را به روی تو خواهد گشود. حتی اگر اکنون قادر به دیدن آن نباشی، بدان که در پس گذرگاههای دشوار، باغ های بهشتی بهشتی قرار دارد. بنابراین اکنون شکر کن زیرا پس از رسیدن به خواسته ها شکر کردن آسان است. صوفی و مومن کسی است که حتی وقتی به خواسته اش نرسید هم شکر گذار باشد. قانون نهم: به هر سو که میخواهی برو اما هر سفری را که آغاز میکنی، سیاحتی به درون بدان. آنکس که به درون خود سفر می کند، سرانجام ارض را طی میکند. قانون دهم: صبر کردن به معنای ماندن و انتظار کشیدن نیست بلکه به معنای آینده نگر بودن است. صبر چیست؟ به تیغ نگریستن و گل را پیش چشم مجسم کردن است. به شب نگریستن و روز را در خیال دیدن است. عاشقان خدا صبر را همچون شهد شیرین به کام میکشند و هضم می کنند. این را بدان زمان لازم است تا هلال ماه به بدر کامل تبدیل شود. قانون یازدهم: قابله میداند که زایمان بی درد نمیشود و برای آنکه تویی تازه و نو ظهور کند، باید برای تحمل سختی ها و دردها آماده باشی. قانون دوازدهم: عشق سفر است. مسافر این سفر چه بخواهد و چه نخواهد، از سر تا پا عوض میشود و کسی نیست که رهرو این سفر باشد و تغییر نکند. قانون سیزدهم: بجای مقاومت در برابر تغییراتی که خداوند برایت مقدر ساخته، تسلیم شو و بگذار زندگی با تو جریان یابد نه بی تو… نگران این نباش که زندگیت زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگیت بهتر از رویش نباشد. قانون چهاردهم: در این دنیای بزرگ، بیش از ستاره های آسمان، مرشد نما و شیخ نما است. حقیقت آن است که تو را به دیدن درون خودت و زیبایی باطنت رهنمون کند نه آنکه به مرید پروری مشغول شود. قانون پانزدهم: این را بدان خداوند در هر لحظه در حال کامل کردن ماست. چه از درون و چه از برون. هر کدام از ما اثر هنری ناتمامی است که با هر حادثه ای که تجربه میکنیم و هر مخاطره ای که پشت سر میگذاریم، برای رفع نقصمان طرح ریزی شده است. خداوند به کمبودهایمان جداگانه می پردازد زیرا اثری که انسان نام دارد، در پی کمال است. قانون شانزدهم: آلودگی اصلی نه در بیرون بلکه در درون و دل است. لکه ظاهری هر قدر هم بد به نظر بیاید، با شستن پاک میشود اما تنها کثافتی که با شستن پاک نمیشود حسد و خباثت است که قلب را مثل پیله در میان میگیرد. قانون هفدهم: خداوند بی نقص است. او را دوست داشتن آسان است. دشوار آن است که انسان فانی را با خطا و صوابش دوست داشته باشی. فراموش نکن که انسان هر چیزی را فقط تا آن حد که دوستش دارد، میتواند بشناسد. پس تا دیگری را حقیقتا در آغوش خود نگرفتی، تا آفریده را بخاطر آفریدگار دوست نداشته باشی، نه به قدر کافی ممکن است بدانی و نه به قدر کافی ممکن است دوست داشته باشی. قانون هجدهم: اگر چشم انتظار احترام و محبت دیگرانی، در ابتدا اینها را به خودت بدهکاری. کسی که خودش را دوست داشته باشد ممکن نیست دیگران دوستش نداشته باشند. خودت را که دوست داشته باشی، اگر دنیا پر از خار هم شود، ناامید نشو چون بزودی خارها گل میشوند. قانون نوزدهم: تمام کائنات با همه لایه ها و بغرنج هایش در درون انسان پنهان است. شیطان مخلوقی ترسناک نیست که بیرون از ما در پی فریب دادنمان باشد، بلکه صدایی است در درون ما. پس در درون خودت به دنبال شیطان بگرد و فراموش نکن هرکس نفسش را بشناسد، پروردگارش را شناخته است. قانون بیستم: فکر کردن به پایان راه کار بیهوده ای است. وظیفه تو فقط اندیشیدن به نخستین گامی است که بر میداری و در ادامه اش خود به خود می آید. قانون بیست و یکم: به هریک از ما صفاتی جداگانه عطا شده است. اگر خدا میخواست همه ما همانند هم باشیم، بدون شک همه را مثل هم می آفرید. پس به نظر و عقاید دیگران احترام بگذاریم. قانون بیست و دوم: کسی که عاشق خدا باشد اگر وارد میخانه هم بشود، آنجا را نمازخانه میبیند. آدم دائم الخمر هم اگر وارد نمازخانه شود هم مانند میخانه میبیند. در این دنیا هر کاری که بکنیم، مهم نیتمان است نه صورتمان. قانون بیست و سوم: زندگی همانند اسباب بازی پر زرق و برقی است که به ما امانت رسیده است. بعضی ها اسباب بازی را آنقدر جدی میگیرند که بخاطرش می گریند و پریشان میشوند. بعضی ها هم همین که اسباب بازی را به دست می گیرند، کمی با آن بازی می کنند و بعدش آنرا میشکنند و دور می اندازند. از زیاده روی پرهیز کنید و راه میانه را برگزینید. قانون بیست و چهارم: حالا که انسان اشرف مخلوقات است باید در هر گام بخاطر داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است و طوری رفتار کند که شایسته این مقام باشد. انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد و حتی به اسارت برود، باید مانند خلیفه ای سرافراز و چشم و دل سیر رفتار کند. قانون بیست و پنجم: فقط در آینده بدنبال بهشت و جهنم نباشید. هرگاه بتوانیم یکی را بدون چشم داشت و حساب و کتاب دوست داشته باشیم، در حقیقت درون بهشتیم. هرگاه با یکی منازعه کنیم و به حسد و نفرت آلوده شویم، با سر به درون جهنم افتاده ایم. قانون بیست و ششم: کائنات وجودی واحد است و همه با نخی نامرئی به هم وصل شده اند. مبادا آه کسی را برآوری، مبادا ضعیفی را بیازاری. فراموش نکن اندوه آدمها در آن سر دنیا ممکن است همه را اندوهگین و شادی یک نفر همه را شادمان کند. قانون بیست و هفتم: انسان هرگاه عیب و نقص ها و هوس ها و اشتیاق هایش را شناخت و قصد کرد اصلاحش کند، آن زمان به سفر درونی میرود. از آن به بعد چشمانش نه به بیرون بلکه به درون خودش می چرخد. بدین ترتیب گام به گام به منزل بعدی نزدیک میشود. این منزل از جهتی درست برخلاف منزل پیشین است. در این منزل فرد بجای اینکه مدام دیگران را مقصر بداند، تقصیر ر ا در وجود خودش میابد و خودش ر امی کاود. قانون بیست و هشتم: عمری که بدون عشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که باید در عشق الهی باشم یا عشق مجازی، از تفاوت ها تفاوت می زاید. حال اینکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا در میانش هستی و در آتشش. یا بیرونش هستی و در حسرتش… قانون بیت و نهم: گذشته مانند مهی است که روی ذهنمان را پوشانده و آینده نیز پس پرده خیال است. نه آینده مان مشخص است و نه گذشته مان را میتوانیم عوض کنیم. صوفی همیشه حقیقت زمان حال را در میابد. قانون سی ام: تقدیر بدان معنا نیست که زندگیمان از پیش تعیین شده است. بنابراین اگر انسانی گردن خم کند و بگوید این تقدیرم بوده، نشانه جهالت است. تقدیر همه راه نیست، فقط تا سر دوراهی هاست. گذرگاه مشخص است اما انتخاب گردش ها و راههای فرعی در دست مسافر است. پس نه برای زندگی ات حاکمی و نه محکوم آن. قانون سی و یکم: مومن واقعی کسی است که اگر دیگران سرزنشش کنند و عیبش را بگویند، دهانش را بسته نگه دارد و درباره کسی حتی یک کلمه حرف ناشایست نزند. صوفی عیب را نمی بیند بلکه آنرا می پوشاند. قانون سی و دوم: ساعتی دقیقتر از ساعت خدا نیست. آنقدر دقیق است که در سایه اش همه چیز سر موقع اش اتفاق می افتد. برای هر انسانی یک زمان عاشق شدن هست و یک زمان مردن. قانون سی و سوم: از حیله و دسیسه نترس. اگر کسانی دامی برایت بگسترانند، خدا هم برای آنان دام میگستراند. چاه کن اول خودش ته چاه است. قانون سی و چهارم: تسلیم شدن در برابر حق نه نشانه ضعف است و نه انفعال. چنین تسلیم شدنی قوی شدن است به حد اعلی. انسان تسلیم شده، سرگردانی در میان موجها و گردابها را رها می کند و در سرزمینی امن زندگی می کند. قانون سی و پنجم: در زندگی فقط با تضادهاست که می توانیم پیش برویم. مومن با منکر درونش آشنا شود و ملحد با مومن درونش. شخص تا هنگامی که به مرتبه انسان کامل برسد، پله پله پیش میرود و فقط تا حدی که تضادها را پذیرفته، بالغ میشود. قانون سی و ششم: برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا می گیرد . بعضی ها حادثه ای را پشت سر میگذارند و بعضی ها مرضی کشنده. بعضی ها درد فراق می کشند و بعضی ها دردی بزرگ از دست دادن مال دنیا… اگر حکمت این بلا ها را درک کنیم، نرم میشویم. قانون سی و هفتم: در این دنیا که همه می کوشند چیزی شوند، تو هیچ شو. مقصد فنا باشد. انسان باید مثل گلدان باشد. همانطور که در گلدان نه شکل ظاهر بلکه خلاء درون مهم است. در انسان نیز نه ظن منیت بلکه معرفت هیچ بودن اهمیت دارد. قانون سی و هشتم: برای عوض کردن زندگیمان هیچگاه دیر نیست. هر چند سال که داشته باشیم هرگونه که زندگی کرده باشیم، هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم بازهم نو شدن ممکن است. حتی اگر یک روزمان درست مثل روز قبل باشد، باید افسوس بخوریم. باید در هر لحظه و در هر نفسی نو و...
-
ما از ترس دزدان گوسفندان را داغ میکردیم
تهمینه پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در داستان های کوتاه و ضرب المثل
*ما از ترس دزدان گوسفندان را داغ میکردیم* *در دبیرستانی در شیراز که آقای دکتر "مهدی حمیدی" دبیر ادبیات آن بود ثبت نام کرده بودم.* *اولین انشاء را با این مضمون دادند: دیوان حافظ بهتر است یا مولوی؟* برداشتم نوشتم: من یک بچه قشقایی از عشایر هستم. بهتر است از بنده بپرسید: میش چند ماهه می زاید؟ اسب بیشتر بار می برد یا خر؟ تا برای من کاملا روشن باشد ... و تقریبا شرح مفصلی از حیوانات که جزء لاینفک زندگی عشایر بود، ارائه دادم و قلم فرسایی کردم و در پایان نوشتم: *من دیوان حافظ و مولوی را بیشتر در ویترین کتاب فروشی ها دیده ام. چگونه می توانم راجع به فرق و برتری این با آن انشاء بنویسم؟؟؟!!!* وقتی شروع به خواندن انشا کردم، خنده بچه ها گوش فلک را پر کرد؛ ولی آقای حمیدی فکورانه به آن گوش کرد و به من نمره بیست داد. *در کمال تعجب و ناباوری گفت: اتفاقا این جوان، نویسنده بزرگی خواهد شد...* *استاد محمدبهمن بیگی؛* پایه گذار آموزش عشایر ایران نویسنده کتاب ایل من بخارای من برنده جوایز یونسکو. یک تکه کوتاه از کتاب استاد: *"در ایل ما گوسفندان را داغی روی صورت یا گوش شان می گذاشتند تا اگر گم شدند یا دزدیده شدند بتوان ردی از آنها گرفت* *نشانی از آهن داغ که پشم و پوست و گوشت را می سوزاند و ضجه گوسفند بیچاره را به فلک می رساند و آن نشان تا همیشه خدا پیدا بود* *کاش همین داغ را روی دزدها می گذاشتند تا میان آدمها گم نمی شدند!!!* *و گرنه گوسفند بیچاره هیچ گناهی نداشت* *ما از ترس آدمها گوسفندان را داغ میکردیم. -
18 اثر که نماد ایران و مفاخر ایرانی در کشورهای خارجی هستند
تهمینه پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در تاریخ ایران
ایران با قدمت چندین هزار ساله خود مفاخری را در طول تاریخ به خود دیده است که نام آنها فقط محدود به این مرز و بوم نمیشود، اشخاصی که در سراسر جهان مشهورند و از آنها به نیکی یاد میشود. به همین علت قرار است آثاری که نمادی از ایران و مفاخر ایرانی در کشورهای خارجی هستند را معرفی کنیم. ساخت این آثار میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ ممکن است یادبود ساخته شده به دلیل روابط دیپلماتیک میان ایران و آن کشور خارجی صورت گرفته باشد یا به صورت خود جوش یک کشور خارجی به دلیل بزرگ داشت آن شخصیت ایرانی یادبودی ساخته باشد (مانند سردیس داریوش در آلمان) و همچنین ممکن است ساخت تندیس و یادبود از مفاخر ایرانی با نیت به نام کردن و جعل هویت آن شخصیت باشد تا کشورهای دیگر تاریخ کشور خود را غنیتر جلوه بدهند. 1. چهار طاقی دانشمندانی ایرانی در وین، اتریش یکی از شناختهشدهترین آثار ایرانی که در خارج از کشور به نمایش گذاشته شده است ساختمان مجسمهای به شکل چهار طاقی است که در آن تندیس 4 تن از برجستهترین دانشمندان ایرانی ساخته شده است. دانشمندانی که در این تندیس حضور دارند عبارتند از: عمر خیام، ابوریحان بیرونی، محمد زکریا رازی و ابنسینا. این چهار طاقی در سال 1388 از ایران به دفتر سازمان ملل متحدِ وین فرستاده شده است. چهار طاقی دانشمندانی ایرانی در وین 2. سردیس داریوش در برلین، آلمان ساختمان پست برلین در سال 1881 ساخته شد و در زمان خود به عنوان یکی از اصلیترین ساختمانهای دولتی آلمان شناخته میشد. روزگاری در این ساختمان، آلمانیها به وسیله 250 اسب و صدها پیک مشغول انجام خدمات پستی بودند. در این ساختمان تاریخی که از سال 1995 به یک موزه گالری تبدیل شد، 26 سردیس از اشخاص تاریخی که مستقیم یا غیرمستقیم در شکلگیری صنعت پست نقش داشتهاند، دیده میشود. البته طی جنگ جهانی دوم، بیست و پنجمین سردیس این ساختمان نابود شد و اثری از آن باقی نماند. چیزی که در این اداره پست، چشممان را خیره میکند، نخستین سردیس این ساختمان، یعنی سردیس داریوش است. داریوش بزرگ، امپراطور هخامنشی بود که برای نخستین بار در تاریخ، اقدام به ایجاد اماکنی به نام چاپارخانه کرد. چاپارخانهها وظیفهای مشابه به خدمات پستی امروزی داشتند و به همین دلیل به عنوان نخستین سردیس ساختمان پست برلین، ساخته شده است. سردیس داریوش در پست خانه برلین 3. منشور کوروش در کالیفرنیا، آمریکا همزمان با جشن دویست و چهل و یکمین سالگرد استقلال آمریکا، از تندیس 2.2 میلیون دلاری منشور حقوق بشر کوروش در شهر لسآنجلس ایالت کالیفرنیا رونمایی شد. این تندیس از سوی یک بنیاد ایرانی آمریکایی ساخته شده و به گزارش عصر ایران، هزینه ساخت آن توسط 1 میلیون و 150 هزار نفر جمع آوری شده است. منشور کوروش در کالیفورنیا آمریکا 4. مجسمه و میدان فردوسی در رم، ایتالیا بیش از نیم قرن پیش، در سال 1958 مجسمه ابوالقاسم فردوسی، ساخته استاد صدیقی طی مراسمی در یکی از میدانهای رم نصب شد. این هنرمند مجسمه ساز که زمانی شاگرد کمال الملک بوده است، پیش از این هم مجسمه میدان فردوسی تهران و مقبره فردوسی را در شهر توس ساخته بود. مجسمه و میدان فردوسی در رم ایتالیا 5. مجسمه خیام در اوکلاهاما، آمریکا به نقل از تسنیم، مجسمه فیلسوف، ریاضیدان و شاعر ایرانی، عمر خیام نیشابوری در تاریخ 11 فروردین 95 در دانشگاه ایالتی اوکلاهاما رونمایی شده و از این تاریخ در دانشگاه اوکلاهاما قرار گرفته است. این اقدام بیسابقه با حمایت دولتمردان ایرانی در آمریکا انجام شده است. مجسمه خیام در اوکلاهاما آمریکا 6. یادبود حافظ در وایمار، آلمان در پارک گوته وایمار آلمان، یادبودی از حافظ و گوته، دو شاعر بزرگ تاریخ بنا شده است که نمادی از گفتوگوی فرهنگهاست. این یادبود شامل دو کرسی مرمرین میشود که تلویحی بر جایگاه گوته و حافظ است. همچنین بخشی از اشعار حافظ نیز به زبان فارسی در لوحه فلزی این یادبود حکاکی شده است. اما میدانید ارتباط میان این دو ادیب چیست؟ گوته به عنوان بزرگترین شاعر آلمانی، در یکی از آثار فاخر خود به نام «دیوان غربی - شرقی» که به صورت نثر سروده شده، مکررا از حافظ نام برده است و با تمجید فراوان، خود را مرید و تاثیر پذیرفته از حافظ میداند. گفتار گوته در این دیوان، از ادبیات شرقی و ایرانیان الهام گرفته است. یادبود حافظ و گوته در وایمار 7. تندیس ابن سینا در مادرید، اسپانیا به گزارش ایرنا، در مراسمی کاردار موقت سفارت جمهوری اسلامی ایران در اسپانیا، معاون شورای شهر تهران، رئیس سازمان زیبا سازی شهر تهران و رایزن فرهنگی سفارت کشورمان در اسپانیا از مجسمه ابنسینا، دانشمند بلند آوازه ایرانی در دانشگاه آتونومای مادرید رونمایی کردند. تندیس ابن سینا در مادرید 8. ستون تخت جمشید در بوئنوس آیرس، آرژانتین روابط دیپلماتیک ایران و کشورهای آمریکای لاتین قدمتی بالغ بر یک قرن دارد و یکی از اصلیترین این کشورها، آرژانتین است. در سال 1344 خورشیدی در منطقه پالرمو شهر بوئنوس سایرس، اثری به شکل ستونهای تخت جمشید که به دست ایرانیان ساخته شده بود قرار گرفت. از آن زمان تا کنون این میدان با نام «میدان ایران» شناخته میشود. نمادی از تخت جمشید در آرژانتین 9. مجسمه خیام، آستراخان، روسیه عمر خیام نیشابوری فیلسوف، شاعر، ریاضیدان و ستارهشناس ایرانی بود که محبوبیت او تنها به کشور مادریاش ختم نشد. یکی دیگر از کشورهایی که مردمانش علاقه بسیاری به عمر خیام دارند، روسیه است. در روسیه هیچ شاعر فارسی زبانی به اندازه عمر خیام محبوب نیست و نام او کاملا شناخته شده است. طبق یک نظریه تاجیکستانیهایی که حضور پررنگی در روسیه و شوروی سابق داشتند، از عوامل مهم آشنا کردن روسها با این ادیب و فیلسوف ایرانی بودهاند. تندیس خیام در شهر آستراخانِ روسیه در سال 95 رونمایی شد. این مجسمه 4.5 متر ارتفاع و جنس آن از برونز است. مجسمه خیام در روسیه 10. سردیس 4 شاعر ایرانی در مسکو، روسیه علاوه بر خیام، سردیس دیگر شاعران ایرانی هم میتوانیم در روسیه ببینیم. در اواسط اردیبهشت سال 98 از سردیس رودکی، سعدی، فردوسی و حافظ در روسیه رونمایی شد. پیش از این نیز در سال 78 مجمسهای از فردوسی در کتابخانه ادبیات خارجی مسکو نصب شده بود. سردیس 4 شاعر ایرانی در مسکو 11. از خیام تا کوروش، تاجیکستان در تاجیکستان ما تنها شاهد یک نماد و نام از ایران نخواهیم بود. تاجیکستان در قلمرو فرهنگی ایران قرار دارد بنابراین این دو کشور، وجوه اشتراک بسیاری با هم دارند که در این مطلب فقط اشارهای کوچک به فرهنگ نزدیک دو کشور میکنیم. به طور اجمالی، تاجیکستان کوروش را بنیانگذار کشور خود میداند و مثل ایرانیان از او تمجید میکند. به غیر از کوروش (پادشاه هخامنشی) که نام پارکی زیبا در شهر دوشنبه تاجیکستان است، تندیسی از او نیز در کنار آرش کمانگیر در ورودیه موزه ملی این کشور ساخته شده است. پارکهای رودکی و خیام از دیگر اماکنی هستند که در شهر دوشنبه با نام مشاهیر ایرانی بنا شده است. مجسمه رودکی در تاجیکستان تندیس کوروش در تاجیکستان 12. مجسمه خیام در مادرید، اسپانیا علاوه بر مجسمه ابنسینا در مادرید، مجسمه خیام هم در این شهر معروف اسپانیا میبینیم. به نقل از همشهری، تندیس حکیم عمر خیام نیشابوری ریاضیدان، فیلسوف و شاعر ایرانی از سوی رایزنی فرهنگی جمهور اسلامی ایران در اسپانیا در دانشگاه کمپلوتنسه مادرید نصب شد. این اقدام در راستای گسترش روابط فرهنگی، پس از برگزاری کنگره جهت بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری در دانشگاه کمپلوتنسه، صورت گرفت. مجسمه خیام در مادرید 13. تندیس هخامنشی در سیدنی، استرالیا این تندیس زیبا سال 1994 در پارک المپیک سیدنی، یکی از اصلیترین پارکهای تفریحی ورزشی سیدنی نصب شد. این تندیس هخامنشی در فرسنگها دورتر از ایران، الهام گرفته از سنگ نگاره مرد بالدار پاسارگاد است. عدهای این طرح را به کوروش منسوب میکنند و آن را پادشاه عادل ذوالقرنین میدانند. توضیحاتی که درباره کوروش روی این تندیس نوشته شده به این صورت است: «کوروش کبیر پادشاه ایران. بنیانگذار امپراطوری پارس 550 سال پیش از میلاد مسیح. خالق اولین و بزرگترین جامعه چند فرهنگی در تاریخ بشریت. [امپراطوری] که با احترام به کرامت انسانی و نظامی که بر اساس عدالت عمومی استوار بود، حکمرانی میکرد. صادرکننده نخستین اعلامیه حقوق بشر در 538 سال پیش از میلاد مسیح. آزاد کننده یهودیان و دیگر افراد از بند اسارت در بابل. واگذارکننده آزادی در دین، زبان و فرهنگ بر همه مردم. موسس نخستین نظام یکپارچه (فدرال) بر پایه خود مختاری تمامی ایالتها.» تندیس هخامنشی در سیدنی متن توصیف کوروش در سیدنی 14. مجسمه خیام در بخارست، رومانی به غیر از اتریش، اسپانیا، روسیه، آمریکا و سایر کشورهایی که نام بردیم، مجسمه عمر خیام نیشابوری را در بخارست، پایتخت رومانی نیز میتوان مشاهده کرد. خیام را میتوان یکی از تاثیرگذارترین چهرههای ایرانی در جهان نام برد که در کشورهای بسیاری مورد تمجید و ستایش قرار گرفته است. مجسمه خیام در رومانی 15. مجسمه ابن سینا در آدانا، ترکیه (به عنوان شاعر ترک) تماشای تندیس بزرگان تاریخ ایران در کشورهای خارجی میتواند باعث غرور ملی شود، اما نه همیشه. متاسفانه طی دهههای اخیر شاهد تغییر و تعیین هویت دانشمندان، شاعران، مفاخر و مشاهیر ایرانی به دست دیگر کشورها بودهایم. یکی از این موارد دیدن تندیس شیخ رئیس، ابن سینا است که در همسایگی بیمارستان ابن سینای شهر آدانا، به عنوان فیلسوف، دانشمند، شاعر و حکیم ترک معرفی شده است. طبعا تاریخ و شواهد بسیار، ایرانی بودن و زادگاه ابن سینا را ثابت میکند. نه فقط ترکیه بلکه بعضی دیگر از همسایگان ایران، وی را به عنوان حکیم - فیلسوف کشور خود تلقی میکنند. مجسمه ابن سینا در آدانا 16. تندیس نظامی در رم، ایتالیا (به عنوان شاعر آذریایجانی) جمالالدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن موید، ملقب به نظامی از برجستهترین چهرههای ادبی در تاریخ ایران است که در سال 535 قمری چشم به دنیا گشود. این ادیب صاحب سبک، خالق منظومههای بیبدیلی چون لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد و هفت پیکر است که عمر خود را در شهر گنجه گذراند و در همین شهر نیز وفات یافت. با این که تمامی آثار نظامی به زبان فارسی خلق شده است و تاثیر او در ادبیات فارسی انکار نشدنی است، کشور آذربایجان با اقدامات مختلفی مانند ساخت تندیس نظامی گنجوی در کشورهای خارجی با نام شاعر و داستانسرای آذری، او را شاعری غیر ایرانی معرفی میکند، هر چند کارنامه نظامی خلاف این موضوع را نشان میدهد، همانند بخشی از منظومه هفتپیکر که جهان را به جسمی تشبیه کرده است که قلب آن ایران است: همه عالم تنست و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل چونکه ایران دل زمین باشد دل ز تن به بود یقین باشد تندیس نظامی در رم 17. تندیس مولانا در دوشنبه، تاجیکستان (به عنوان شاعر تاجیکستانی) همانطور که مشاهده کردید مشاهیر ایرانی و فارسی زبان در تاجیکستان از محبوبیت بیحد و اندازهای برخوردارند. بدون تردید یکی از شاخصترین شاعران ایرانی شیخ جلال الدین محمد بلخی، ملقب به مولانا است که آثار منظوم و منثور بیبدیلی را خلق کرده است. در همین راستا همزمان با نوروز 1401 از این مجسمه زیبا رونمایی شد. اما متاسفانه تمام رسانههای تاجیکستانی از مولانا به عنوان یک شخصیت تاجیکی یاد کرده است و آن را افراد تاثیرگذار تاریخ کشور خود میدانند. این اقدام موجب واکنشهای متعددی از جانب ایرانیان شد که محتوای غالب آنها حاکی از کوتاهی خودمان در بزرگداشت این مشاهیر ایرانی و پیشی گرفتن کشورهای همسایه برای تحریف هویت این بزرگان است. مجسمه مولانا در تاجیکستان 18. سیارک در منظومه شمسی، کهکشان راه شیری ساخت تندیس و بزرگداشت از عمر خیام فقط به کشورهای مختلف ختم نمیشود، چرا که در 8 سپتامبر 1980 سیارکی در منظومه شمسی کشف شد که به افتخار این دانشمند ایرانی، عمر خیام نامگذاری شد. این سیارک با نام رسمی «عمر خیام 3095» (3095 Omarkhayyam) شناخته میشود. نامگذاری سیارک به اسم عمر خیام سخن آخر مفاخر ایرانی نه تنها برای فارسی زبانان بلکه برای بسیاری از دوست داران علم، فرهنگ و ادب جایگاه ویژهای دارند. از شرق و غرب اروپا گرفته تا قاره آمریکا و اقیانوسیه نماد و تندیسهایی از چهرههای تاریخی و تاثیرگذار ایرانی دیده میشوند که در این مطلب با 18 تا از آنها آشنا شدیم. البته باید واقع بین بود و پذیرفت که کشورهای مختلفی از جمله آذربایجان، ترکیه و تاجیکستان در راستای دیگری این تندیسها را ایجاد میکنند و هدف در تحریف واقعیت دارند.
