دیالوگ های ماندگار ؛

[فندق]

کم و زیاد هر چی بودم واقعی بودم.

[فندق]

بدن هایمان پر از زخم ها و درد های راه های نرفته است

[فندق]

زندگی،کاری کرد که از شدت درد ب مرگ پناه بیاوریم

[فندق]

باران می‌بارد و غم های ما شسته نمیشنوند

[فندق]

اگر گریه هایمان را جمع کنند،قطر قطر تبدیل ب رودی خواهد شد که مزه خون میدهد.

[فندق]

جا مانده ام، نمیدانم از کدام قبیله
نمیدانم از کدام کوج، اما کسی مرا جا گذاشته

[فندق]

«چه هوای خوبی است امروز؛ چنان خوب است
که نمی‌دانم چای بنوشم یا خودم را دار بزنم!»

آنتوان چخوف

[فندق]

او غم مرا فهمید....
حالا متوجه شدی چرا با اطرافیانم  فرق دارد؟

[فندق]

من به جُز هم‌نفسی ، با تو ندارم هَوسی
با وجود تو چرا دِل بسپارم به کسی ؟

[فندق]

«آمدم تا بتو آویزم
لیک دیدم که تو آن شاخه بی برگی
لیک دیدم که تو بر چهره امیدم
خنده مرگی»

شکست نیاز، دفتر دیوار/فروغ فرخزاد

[فندق]

و دردناک تر از همه این است که دیگر نمی‌دانم منتظر چه چیزی هستم.

[فندق]

حالِ مَرا از شعرهایم بو نخواهی بُرد
من پشتِ شعری که نخواهم گفت میمیرم!

[فندق]

+ چرا دیشب در حیاط خانه من راه می‌رفتی؟
- زخم‌ها آزارم می‌دادند.
+ باید می‌بستی.
- این زخم‌ها بسته‌شدنی نیست. می‌شنوی؟! کهنه است اما مرهم ناشدنی‌ست. هر روز از آن خون تازه بیرون می‌آید...

-بهرام بیضایی

[فندق]

طناب بر روی گردنم مشکلی ایجاد نمیکند اما ترجیحم دستان تو بود

[فندق]

زیبایی بهم کمک نمیکنه ادم شادی باشم

[فندق]

همه ما شیطان صفتیم به شکل های مختلف

-ریچارد رمیرز

[فندق]

‏زیبایی‌ات را همه می‌بینند، اما فقط منم که می‌دانم این پوست آدمیزادی پیراهنی‌ست که از روی زخم‌ها تن کرده‌ای …

[فندق]

مردم میگن نچرال دوست دارن
بعد نمیدونن
نچرال ینی جوش و اکنه پوست
نچرال ینی شکم داشتن
نچرال ینی بینی ک قوز داره
لبایی ک باریکه
بعد میگن من نچرال دوست دارم

[فندق]

همه چیز را رها کرده ام ، ولی همچو پیراهنی گیر کرده ب بنده رختی، هنوز بیتابانه در طوفان می رقصم.

[فندق]

اگر غم برود، با این همه درد بی درمان چ کنم؟
اگر یار بیاید در بزند،من غمزده در اغما باشم چ کنم...
اگر افتاب طلوع کرد، زمستان بهار شد، منه مسکین از گریه نابینا شده باشم چ کنم؟
تو بگو من چ کنم از حجم این سنگینیه قلب...
ک دگر تاب ندارد بتپد...ک بسازد ..‌ ک بماند.

[فندق]

گشت و گشت و در درون خود هیچ چیز جز انبوهی کاه گندیده نیافت....

[فندق]

تشکیل شده از اندوهیم، با اندکی چاشنی ادم

[فندق]

در نبودم، به هنگام سحر
ب هنگام بهار،شعر سهراب برای آفتاب بخوان.
در نبودم،غزل عشق برای باران بخوان.
در نبودم چای دم کرده، در ایوان بگذار
در نبودم گل بابونه بکار...
در نبودم........

[فندق]

تراپیست نه ممنون و زهرمار...
بلند شید برید خودتونو درست کنید کمتر تاکسیک و روانی باشید که حداقل ما پول تراپیست ندیم : /

[فندق]

سلام بر من! آنکس که همواره، شکسته به آغوش خود باز گشته است.