رفتن به مطلب
بزودی این ادرس به صورت موقت و برای رفع برخی مشکلات از دسترس خارج میشود جهت ورود به چت روم تو گوگل بنویسین میهن چت روی لینک های اول کلیک نمایید

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

«هر قدر که به غم‌ میدان بدهی، میدان می‌طلبد و بازهم بیشتر و بیشتر. هر قدر در برابرش کوتاه بیایی، قد می‌کشد، سلطه می‌طلبد، و له می‌کند.»
 

نادر ابراهیمی.
ارسال شده در

«هرچی دلبستگی‌های فرد بیشتر ،باشه زندگی کمرشکن‌تر میشه و رنجی که فرد موقع جدایی از این دلبستگی‌ها باید تحمل کنه هم بیشتر میشه شوپنهاور و بودایی‌ها هر دو معتقدن فرد باید خود رو از دلبستگی‌هاش جدا کنه.»
 

درمان شوپنهاور/اروین د یالوم
ارسال شده در

«دلم گرفته است به ایوان می‌روم و انگشتانم را بر پوست کشیده‌ی شب میکشم چراغ‌های رابطه تاریکند؛ کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد. کسی مرا به میهمانی گنجشک‌ها نخواهد برد. پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی‌ست.»
 

فروغ فرخزاد.
ارسال شده در

«‏من استاد سخن ‌گفتن در سکوتم. در تمام زندگی‌ام با سکوت سخن گفتم و سر تا سر تراژدی‌های زندگی‌ام را ساکت زیسته‌ام!»
 

داستایفسکی.
ارسال شده در

«به خود میگفتیم آیا این بدن من است؟ این که جسدی بیش نیست. بله ما دیگر چیزی جز استخوان‌هایی پوشیده در پوست نبودیم. جمعیتی بودیم که در پشت سیم‌های خاردار و درون کلبه‌های گلی گله وار نگهداری میشدیم جمعیتی که هر روز بخشی از آن میپوسید و فاسد میشد و دیگر رمقی برایش نمانده بود.»
 

ویکتور فرانکل.
ارسال شده در

«هرگز به هیچ‌کس اعتماد نکن، دانیل. به‌خصوص افرادی که همیشه تحسینشون می‌کنی و‌ در ذهنت بزرگترین انسان‌ها هستن. همیشه همون آدم‌ها بیشترین بار رنج‌ و درد را روی دوشت میگذارن و تو را به سمت بدترین مصیبت‌ها هدایت می‌کنن.»
 

سایه‌ی باد/کارلوس ثافون
ارسال شده در

«آدم‌های مبتلا به رنجی عمیق وقتی که شاد هستند رنج‌شان آشکار می‌شود،‌ طوری به شادی می‌چسبند که انگار از سر حسد می‌خواهند بغلش کنند و خفه‌اش کنند.»
 

آلبرکامو.
ارسال شده در

«چیزی که تحمل‌ناپذیر است، حس میکردم از همه‌ی این مردمی که میدیدم و میانشان زندگی میکردم دور هستم. ولی یک شباهت ظاهری، یک شباهت محو و دور، و در عین حال نزدیک، مرا به آنها مربوط میکرد.»
 

صادق‌ هدایت.
ارسال شده در

«وقتی تو نیستی، مثل بچه کوچولویی که دور از مادرش بهانه میگیرد و باید دلش را با بازیچه‌ای خوش کرد و فریبش داد، ناچارم که خود را با یاد لحظاتی که با تو بوده‌ام، با خاطره‌ی حرف‌هایت، خنده‌هایت، اخم‌هایت، آن خدایا خدایا گفتن‌هایت که من چقدر دوست دارم و از شنیدن آن چه اندازه لذت میبرم.»
 

از نامه‌های شاملو به آیدا.
ارسال شده در

«حافظه‌ی آدم، در  ندارد که آدم‌ها برای رفت و آمدشان اجازه بگیرند. در زندگی هر کس، چند نفری هستند که برای رد شدن از مرزِ ذهن، ویزا لازم ندارند و خواسته و ناخواسته، همه جا با او هستند، تا پای گور هم.»
 

بعد از پایان/فریبا وفی
ارسال شده در

«از میان پلکهای نیمه باز خسته دل نگاه می کنم: مثل موجها تو از کنار من دور می‌شوی... باز دور می‌شوی. روی خط سربی افق یک شیار نور می‌شوی.»
 

فروغ فرخزاد.
ارسال شده در

«وقتی کسی را پیدا می‌کنید که تا این حد شما را از خود بی‌خود می‌کند، کسی که می‌توانید به او خیره شده و به حرفش گوش کرده و بدون اینکه گذشت زمان را بفهمید با او صحبت کنید، کسی که همیشه در فکرتان باشد، این احتمال وجود دارد که به او معتاد شده باشید.»
 

به امید دل بستم/لنکالی

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...