دیالوگ های ماندگار ؛

[فندق]

𝑾𝒆 𝒘𝒆𝒓𝒆 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒆𝒂 𝒇𝒐𝒓 𝒕𝒉𝒐𝒔𝒆 𝒘𝒉𝒐 𝒅𝒆𝒔𝒆𝒓𝒗𝒆𝒅 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒘𝒂𝒎𝒑
برای کسایی دریا بودیم که لیاقتشون مرداب بود!

[فندق]

ولی من انقد خودمو برا تو گذاشتم که الان هیچی برا خودم نمونده و این بده...

[فندق]

یه خیابون هست طرفای پاسداران تهران؛
اسم کوچه‌هاش همه برگرفته از عاشق و معشوق‌های ادبیات ایرانه.
شیرین، خسرو، فرهاد، لیلی…
همه شون بن بستن : ))

[فندق]

یه بزرگی میگفت:
«آدم ممکنه شادیشو به خیلیا بگه، ولی غم نه!
غمِ آدم محرم میخواد..»

[فندق]

من هم روزگاری فکر می‌کردم عشق همه چیز را حل می‌کند.
بعدها فهمیدم عشق به احترام بند است.
احترام به شعور، به شخصیت، به محبت، به زمان و به علاقه‌مندی‌های کسی که دوستش داری؛
عشق بدون احترام شاید ایجاد شود، اما دوام نمی‌آورد.

[فندق]

تو برای صدا زدن چه اسم قشنگی داری.

- علی الفتی

[فندق]

بخدا که اونقدری که تفکرِ و نگرش یه آدم باعث جذابیتش میشه، میکاپ و چهره و استایلش نمیشه!

[فندق]

اگه زندگی میتونه آدمی که هیچوقت فکر از دست دادنش رو نمیکردی از زندگیت حذف کنه، میتونه جاش رو با کسی که داشتنش رو تو خوابتم نمیدیدی پر کنه!

[فندق]

‏وقتی شما تنها آدم عاقل جمع باشید، تبدیل به تنها دیوانه‌ی جمع می‌شوید!

[فندق]

وقتی پیداش کردی..
یادت نره چقدر دنبالش گشتی!

[فندق]

‏يه جا خوندم نوشته بود:
اونقدر آدم درست و حسابى روى زمين هست كه لازم نباشه به كسی شانس دوباره بدى، و به‌نظرم خیلی خوب گفت

[فندق]

‌                                                 ‌ ‌‌‌    ‌
به نظرم زن بودن خیلی قدرت می‌خواد..
اینکه در عین ظرافت‌ و شکنندگی، قوی باشی.
اینکه وقتی اشک تو چشمات جمع میشه، برای حقت سینه سپر کنی،
شاید منو تو داریم جایی زندگی می‌کنیم که، زن بودن رو ضعف می‌دونن. غافل ازینکه زن بودن، ضعف نیست قدرته!
به قول دوست شاعرم:
حیف که مردان نمی‌توانند زن باشند تا طعم قدرت را، بچشند.

از پرواز بدون بال

[فندق]

زخمای خانوادگی از همه بدترن ولی، نگفتنش سنگینت میکنه گفتنش سرافکنده‌ت.

[فندق]

‏وقتی اندوهگین هستید، غالباً بدین دلیل است که حقیقتی دردناک اما مهم را آموخته‌اید.

دیوید رابسون

[فندق]

چیزی که مرا به زندگی بندد نیست.

حسین منزوی

[فندق]

من رو سورپرایز کنید؟ عمرا..
من یک عدد دائما فکرکننده‌ام که از قبل به همه چیز فکر کردم و احتمال همه چیز رو دادم.

[فندق]

دیوانه ها به لطف خدا، غالباً خوشند.

[فندق]

‏دلتنگی‌اش نه به خاطر خوب بودن آدم‌های رفته؛ بلکه به خاطر تکه‌های محبتی بود که از قلب خود کنده و درون آن‌ها جا گذاشته بود.

[فندق]

با افرادی معاشرت کنید که عادت‌هایی دارند که دوست دارید خودتان داشته باشید!
انسان‌ها با هم رشد می‌کنند.

جیمز کلیر

[فندق]

چرا ادامه بدم این چنین به ملال و تکرار و حزن.

[فندق]

چيزى به اسم برگشتِ صميمت‌هاى از دست رفته وجود نداره ..
اونی که تموم شد، تموم شد.

[فندق]

سرکوب سازمان یافته رو حس میکنی ؟
یا تو رو هم خواب کردن ؟
هنوز می تونی برای حقت بجنگی ؟
یادت میاد اهدافی داشتی ؟
یادت میاد یه روزی میخواستی تغییر ایجاد کنی ؟
شعر می خوندی ، رمان می خوندی ، غمگین می شدی، ترس مسئولیت داشتی ، گریه می کردی داد می زدی
یادت میاد ارزشهای انسانی رو؟

[فندق]

همواره به ابرها حسادت می‌کرد؛ زیرا می‌توانند یک‌ لحظه باشند و لحظه‌ای دیگر هرگز نباشند.

[فندق]

‏آیا فکر می‌کنی به همین سادگی است که برای رهایی از یک زخم، آن را ببندی؟

[فندق]

من از روی کابینت نشستن واقعا لذت می‌برم؛ روی کابینت نشستن وقتی یکی حین آشپزی‌ئه، روی کابینت نشستن و غذا خوردن، روی کابینت نشستن و حرف زدن آدم‌ها، نمی‌دونم می‌تونید متوجه بشید که چقدر بامزست یا نه.