فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 من چهطور خودم را راضی کنم که تو، از وجود من، فقط مشتی غم و بدبختی به نصیب ببری؟ -صفحه ۶۵- 4 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 تو را دوست میدارم. تو عشق و امید منی. بهار و سرمستی روح من هنگامی است که گلهای لبخندهی تو شکوفه میکند. -صفحه ۶۵- 4 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 چه میدانستم که تلاش من برای نجات از این وضع، تلاش احمقانهیی بیش نیست؟ -صفحه ۶۴- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 حالا من از زندگی چه دارم؟ بهجز تو هیچ! -صفحه ۶۵- 4 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 چه میدانستم که تلاش من برای نجات از این وضع، تلاش احمقانهیی بیش نیست؟ -صفحه ۶۴- 4 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 چشمهای تو که مثل خون در رگهای من دوید، یکبار دیگر مرا با زندگی بازگرداند. -صفحه ۶۴- 4 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 اسمش «استراحت» است. اما خود من فقط درصورتی میتوانم این اسم را تأیید و تصدیق کنم که، خواسته باشم خودم را فریب بدهم. نه. این استراحت نیست، انتظار است. -صفحه ۶۳- 4 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 هرچه زودتر برایم بنویس... -صفحه ۶۲- 4 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 تو احتیاج به یک استراحت طولانی داری، روح تو خسته شده مخصوصاً در این یک سالی که من شاهد آن بودهام. -صفحه ۶۲- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 خوشبختی من روزی است که ببینم توانستهام تو را خوشبخت کنم، کاش بتوانم، تو شایستهی خیلی بیشتر از اینها هستی احمد من، تا آن جایی که بتوانم میکوشم. -صفحه ۶۱- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 با تمام وجودم با تمام روحم تو را دوست دارم، به حرفهای تو اعتماد دارم، به خوبی و انسانیت تو احترام میگذارم. -صفحه ۶۱- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 فقط خودت، حرفهایت که مرا امیدوار میکند و روح بزرگت کافی است که مرا از این حالت بیرون آورد. -صفحه ۶۱- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 قرار بود هیچوقت به هیچ علت مرا تنها نگذاری، به من قول دادهای... -صفحه ۶۱- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 احمد من، رفتن تو خیلی برای من غیرمنتظره بود چون هیچ انتظاری نداشتم برای مدت زیادی بدون خبر و ناگهانی بگذاری و بروی، خیلی مشکل است نمیخواهم، نمیخواهم، زندگی را به این صورت نمیخواهم. -صفحه ۶۰- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 این اواخر گرفتاریهایت را به من نمیگویی، شاید فکر میکنی با گفتن آنها مرا ناراحت کنی، ولی از تو انتظار دارم همان طوری که خبرهای خوش را به من میدهی ناراحتیهایت را نیز برایم بگویی، آن وقت احساس اینکه مثل همیشه با من صمیمی و نزدیک هستی مرا خوشحال میکند. -صفحه ۶۰- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 اگر میدانستی از این سکوت عجیب تو چهقدر رنج میبرم حاضرم هرکاری بکنم فقط برای اینکه تو از این وضع وحشتناک بیرون آیی. -صفحه ۶۰- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 سکوت تو و مدام فکر کردن و رفتن ناگهانی تو مخصوصاً رفتار آن شب تو با من که سابقه نداشته همه و همه عواملی هستند که من از آن و عاقبت آن میترسم. -صفحه ۶۰- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 دیوانهوار منتظرم که صدایت را بشنوم. دیوانهوار منتظرم که خطت را ببینم. -صفحه ۵۹- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 عزیزم. مرا به انتظار مگذار. -صفحه ۵۹- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 تو را دوست دارم و هزاربار دوستت دارم. یادت نرود آیدای من. -صفحه ۵۹- 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 نمیدونم چه دردیِ که خونهایی، دلت میخواد بیرون باشی. بیرونی دلت میخواد خونه باشی. روانیم کرد. اَه. 3 نقل قول
فندق ارسال شده در 4 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 4 تیر، 2024 اگه تو با من قهری، من که آشتیام. 4 نقل قول
فندق ارسال شده در 7 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 7 تیر، 2024 از پس غروب پیاده رفتن که روز کشیده شود یا شب دیرتر برسد. دستی در راهروی بیمارستان دستی را به گوشه ای کشید که حرفی زده باشد. در خانه چای خوردیم و دوستی پرسید چه خواهد شد؟ جویدن قند ها و خاطره ها، تدفین مزه ها زیر زبان ها، نوازش با منظور های خوابیده زیر کلمات، گرم چنان لحافی به اندازه در شبی پیش بینی ناپذیر و معمولی. عبور از خارق العاده بودن، خارج از معمول بودن، تلاش برای فضایی عادی، آدمیزادی، آزاد و قابل تنفس. حکم سکوت یک آهنگ به سرنشینان ماشین در مسیری کوتاه. نه! خوشحال تر نبودم. امروز از هر روز خوشحالترم.داشتم قد میکشیدم، برف که بارید آرام تر شدم. برف که بارید بر سر مرطوب از خیالهای خوش جوانی ام آرامتر شدم. آینه در خانه ها میخکوب بود و تصویر ها عبور میکردند. در میان صندلی های خالی سینما گرمای دستی بر دسته ی صندلی تا همیشه باقی ماند و کسی دلسرد برخواست و عبور کرد. آدمهای چنان آب و آینه، دلتنگی پذیر و پذیرا. ارتعاش بی قراری از ذهن یک دوست بر موج های زیبای برکه ی بالای کوه. رقابتی وجود ندارد. بر بالای کوه، سکوت بود و هر صدای کوچکی هم در کوه ها تکرار میشد. صدایی که تکرار میشود بهتر است بی اشتباه باشد پس انتخاب ما هم سکوت بود. اتاقی از صخره ها، بادگیر، امن، سرد و تحسین برانگیز. چه خواهد شد؟ بگذار تا بگویم چه میشود؛ آسمان در همین رنگ باقی خواهد ماند و ملال بعد از ظهر روز تعطیلت را کاناپه ی آپارتمان کوچکت پذیرا خواهد بود. خواب را در آغوش خواهی گرفت و یاد خواهی کرد. از دیوار های خانه عکس غریبه های مشهور را برخواهی داشت و عکس آشناهای دور را آویزان میکنی. با هر مزه که در دهان میگذاری شاید دوستی را به خاطر بیاوری و قلب مچاله شده ات از دلتنگی و بی قراری را سکونی دهی. بر دامنه ها و قله ها قدم خواهی زد. در ایستگاه های اتوبوس شهر های شلوغ جهان موسیقی گوش میکنی و از مغازه های ناآشنا برای خودت پیراهن میخری و یک صبح سرد زمستان از خواب بیدار میشوی، لب پنجره می آیی و پیش از هر کاری که آن روز میخواهی انجام بدهی، میپذیری. میپذیری که مدار جهان را قراری نیست و آسمان نیمه شب نارنجی خواهد بود. کتابی را که میخوانی میبندی و بر تخت آسوده و آرامت به خواب گرم فرو میروی تا باز آسمان پنجره ات فردا، چه رنگی داشته باشد. شب است و بهار. 4 نقل قول
فندق ارسال شده در 7 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 7 تیر، 2024 عشق سرگشتهسییم، سِیر سرشک ایچره، یریم بیر حبابم کی هوادن دولودور پیرهنیم ائدهمم تَرک فضولی، سر کویون، یارین وطنیمدیر، وطنیمدیر، وطنیمدیر، وطنیم! 4 نقل قول
فندق ارسال شده در 7 تیر، 2024 مالک ارسال شده در 7 تیر، 2024 نمیشود به تن هر لحظه پیراهنی از معنا یا پوچی پوشاند. بعضی لحظات عریانند و در اسارت لباس نمیافتند. در نهایت معنا یا در نهایت پوچی رضایتی نهفته است و انگار این جنگ معنا و پوچی مانند جنگ خیر و شر و چپ و راست از ازل آغاز شده و تا ابد ادامه خواهد داشت. چون راضی کننده است. فریب خوردن از هر معنایی و پذیرفتن هر پوچی بینهایت رضایت بخش است و ذات عریان زندگی را میپوشاند. فکر نمیکنم در بین کسانی که احساس شفافی به زندگی دارند دلیل این شفافیت جز این دو کلمه باشد. هم از مسیر معنا و هم از مسیر پذیرفتن و باور به پوچی میتوان به عشق یا نفرت از حیات رسید. دست کم در این لحظه این دو تفاوت چندانی ندارند. آن قدر این جنگ از ابتدا جریان ساز و قابل تفلسف بوده که صحبت از ذات عریان زندگی بی این دو کلمه بسیار سخت به نظر میرسد. جالب اینکه کودک چون انتزاع ندارد به این دو کلمه نمیرسد و در واقعیت حل شده و مستغرق است. انتزاع کم کم تمرکز مارا از واقعیت میگیرد و به سمت چیزهایی که دوست داریم اما وجود ندارند یا چیزهایی که میخواهیم به جهان عرضه یا اضافه کنیم، میبرد. به شادی و غم غیر پاتولوژیک بیش از حد پرداخته شده است. مجموع شادی و غم از زندگی بزرگتر نیست. پس این اختلاف چیست؟ زندگی منهای شادی- غم و منهای پوچی- معنا چیست؟ لحظاتی هستند که به هیچ کدام اینها متعلق نیستند و کلمات برای توصیف این لحظه ها تعداد کافی ندارند. در تماشای فوج پرستوهای مهاجر یا سایه روشن نور نحیف زمستان بر دامنه های برف گرفته، شادی یا غم نهفته نیست. در پیاده روی های صبحگاهی و تجربه ی خیابان های خلوت و شلوغ، شادی و غم نهفته نیست. معنایی هم ندارد. پوچ هم نمیتواند باشد. حداقل برای من نیست. هیچ وقت نبوده. از جاده های خاکی خشک بر دامنه ی کوه بالا رفتیم، در قله دشتی بود خنک و مرطوب. ساکت بود و ابدی، گویی تماشاگر مرموز تمامی تاریخ بوده است. در ابهام و مرموز بودن، شاعرانگیای نهفته است که معنایی ندارد، پوچ نیست و ناراحت یا خوشحالت نمیکند. 4 نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .