ШHłTΞ ШФŁŦ ارسال شده در 15 آبان، 2022 ارسال شده در 15 آبان، 2022 روزی که گاو سفید خورده شد، مرا خوردند! گویند سه گاو در بیشه ای بودند . یکی سیاه و یکی سفید و یکی سرخ و نیز شیری در آن بیشه مقام داشت . چون هر سه گاو با یکدیگر متحد بودند ، شیر بر ان ها دست نمی یافت . روزی شیر ، دو گاو سیاه و سرخ را نهانی گفت که: رنگ من با شما یکی است و گاو سفید در میان ما بیگانه است . بگذارید که او را بکشم و چمن و چراگاه برای ما تنها بماند . آن دو فریب شیر را خورده و یار خود را رها کردند. چون شیر گاو سفید را شکار کرد،گاو سرخ را بفریفت و گفت: مرا با تو رنگ یکی است،بیا تا گاو سیاه را از میان برداریم و بیشه به تنهایی از آن ما باشد. چون گاو سیاه را نیز بکشت ، شیر دیگر بار قصد خوردن گاو سرخ کرد. گاو سرخ گفت: مرا مهلت ده تا سه بار بانگ برآورم . شیر او را مهلت داد . پس گاو فریاد برآورد: « روزی که گاو سفید خورده شد، مرا خوردند!!» نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .