تهمینه ارسال شده در 11 آبان، 2022 ارسال شده در 11 آبان، 2022 وای بر احوال «مرغ» بی درخت! به فرمان زرتشت دو درخت کاشته شد. یکی در کاشمر و دیگری در فریومد. قصهٔ پرغصهٔ قطع سرو کاشمر به فرمان متوکل عباسی، و پس از آن بیپناهی پرندگانی که بر شاخههای سبز و سربهفلکبردهٔ آن لانه ساخته بودند به زیبایی در تاریخ بیهق نقل شده است. ماجرای شکستن و کشتن و مثله کردن درخت هیرکانی در شفت مرا به یاد آن داستان سوزناک انداخت. خلاصهای از واقعهٔ سرو کاشمر را بخوانیم: «المتوکل علی الله جعفر بن معتصم خلیفه را این درخت وصف کردند. نامه نوشت به عامل نیشابور که باید آن درخت ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخهای آن در نمد دوزند و بفرستند...» و هوس امیر ملعون این بود که از نجارها بخواهد تنه و شاخههای درخت مرده را برایش دوباره بر هم بدوزند و سوار کنند تا بتواند درختی که وصف شکوه و زیباییاش را شنیده تماشا کند و پس از آن، چوبهایش را در ساختن بنا به کار ببرند. «پس گبرکان جمله جمع شدند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانهٔ خلیفه را خدمت کنیم تا از بریدن درخت درگذرد، چه هزار سال زیادت است تا این درخت کِشته بودند، تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود. و گفتند که قلع و قمع این مبارک نیاید. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از آن خلفا و ملوک بوَد که فرمان وی بر وی رد توان کرد... مدتی روزگار صرف کردند تا ارّهٔ آن بساختند و اسباب آن مهیا کردند... چون بیفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اصناف مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری میکردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند...» البته که سنگینی و نامبارکی و نکبت کشتن درخت کهن گریبان خلیفهٔ هوسباز شقی را گرفت و امیر پیش از دیدن درخت، در مجلس لهو کشته شد. استاد شفیعی کدکنی قصیدهای خوب و خواندنی دربارهٔ سرو کاشمر دارد: ای روشنی باغ و بهاران که تو بودی وی خرمی خاطر یاران که تو بودی بیپشتوپناهند تذروان و هزاران ای باغ تذروان و هزاران که تو بودی... نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .