رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

وقتی می‌گم هيچ‌كس، يعنی دقيقا هيچ‌كس!
روزای زيادی بايد بگذره تا آدم قانع بشه فقط خودش هست و خودش. تا باورش بشه از بقيه به‌جز يه اسم و چندتا خاطره‌ی كوچيك چيزی براش نمی‌مونه.
بيست سال! چهل سال! هفتاد سال زندگی، فقط برای تلمبار كردن اسم روی اسمه. برای جايگزين كردن خاطره جای خاطره. اما حاصل جمع همشون می‌شه صفر.  
يه روز می‌شينی عمرت رو ورق می‌زنی،
سير تا پيازت رو واسه خودت تعريف مي كنی.
اينجاس كه می‌فهمی، چقدر برای «هيچ‌كس» نگران شدی.
چقدر برای «هيچ‌كس» غصه خوردی.
چقدر برای «هيچ‌كس» دلتنگ شدی.
چقدر برای «هيچ‌كس» دعا كردی.
چقدر با تمام وجود براي «هيچ‌كس» بودی.
یه روز به خودت ميای و به اطرافت نگاه می‌كنی.. «هيچ‌كس» نيست.
دقيقا «هيچ‌كس»

ارسال شده در
۱ ساعت قبل، Black_wolf گفته است:

وقتی می‌گم هيچ‌كس، يعنی دقيقا هيچ‌كس!
روزای زيادی بايد بگذره تا آدم قانع بشه فقط خودش هست و خودش. تا باورش بشه از بقيه به‌جز يه اسم و چندتا خاطره‌ی كوچيك چيزی براش نمی‌مونه.
بيست سال! چهل سال! هفتاد سال زندگی، فقط برای تلمبار كردن اسم روی اسمه. برای جايگزين كردن خاطره جای خاطره. اما حاصل جمع همشون می‌شه صفر.  
يه روز می‌شينی عمرت رو ورق می‌زنی،
سير تا پيازت رو واسه خودت تعريف مي كنی.
اينجاس كه می‌فهمی، چقدر برای «هيچ‌كس» نگران شدی.
چقدر برای «هيچ‌كس» غصه خوردی.
چقدر برای «هيچ‌كس» دلتنگ شدی.
چقدر برای «هيچ‌كس» دعا كردی.
چقدر با تمام وجود براي «هيچ‌كس» بودی.
یه روز به خودت ميای و به اطرافت نگاه می‌كنی.. «هيچ‌كس» نيست.
دقيقا «هيچ‌كس»



لحظه‌هایی هستند
که هستیم
چه تنها
چه در جمع
اما با خودمان نیستیم!
انگار روحمان می‌رود،
همان‌جا که می‌خواهد
بی‌صدا بی‌هیاهو
همان لحظه‌هایی که
                         شنیدیم و نفهمیدیم
                        خواندیم و نفهمیدیم
                         دیدیم و نفهمیدیم
                        هوا روشن شد
                        تاریک شد
                       چای سرد شد
                      یک لحظه سکوت
                     برای لحظه‌هایی که
                      با خودمان نیستیم



✍#پابلو_نرودا


 

ارسال شده در
۱ ساعت قبل، Black_wolf گفته است:

وقتی می‌گم هيچ‌كس، يعنی دقيقا هيچ‌كس!
روزای زيادی بايد بگذره تا آدم قانع بشه فقط خودش هست و خودش. تا باورش بشه از بقيه به‌جز يه اسم و چندتا خاطره‌ی كوچيك چيزی براش نمی‌مونه.
بيست سال! چهل سال! هفتاد سال زندگی، فقط برای تلمبار كردن اسم روی اسمه. برای جايگزين كردن خاطره جای خاطره. اما حاصل جمع همشون می‌شه صفر.  
يه روز می‌شينی عمرت رو ورق می‌زنی،
سير تا پيازت رو واسه خودت تعريف مي كنی.
اينجاس كه می‌فهمی، چقدر برای «هيچ‌كس» نگران شدی.
چقدر برای «هيچ‌كس» غصه خوردی.
چقدر برای «هيچ‌كس» دلتنگ شدی.
چقدر برای «هيچ‌كس» دعا كردی.
چقدر با تمام وجود براي «هيچ‌كس» بودی.
یه روز به خودت ميای و به اطرافت نگاه می‌كنی.. «هيچ‌كس» نيست.
دقيقا «هيچ‌كس»

👌👌

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...